بهترین بازیهای انحصاری پلیاستیشن
پلی استیشن یکی از بزرگترین نامهای صنعت سرگرمی است؛ نامی که به آن خاطرهها و نوستالژیهای زیادی گره خورده است. ورای تمامی کنسولهای خاطرهانگیز و عناوین معرکه مولتی پلتفرم، چیزی که بیشتر از همه باعث موفقیت و محبوبیت این برند شده است، بازی های انحصاری فوقالعاده باکیفیت آن هستند. بازی و استودیوهای انحصاری پلی استیشن هویت آن را تشکیل میدهند و اعتبار این برند را ساختهاند. بازی هایی که از کودکی تا به امروز همراه ما بودهاند و در سفرهای زیادی هم مسیرشان بودهایم؛ از سفر به جزیرهای استوایی و خوردن سیب تا قدم گذاشتن به آیندهای دستوپیایی؛ از رفتن به هیمالیا برای یافتن گنجی گمشده تا بازگشت به یونان باستان و شکست خدای خدایان. ما در این مقاله قصد داریم بهترین بازی های انحصاری پلی استیشن در نسل فعلی و گذشته را به شما معرفی کنیم و قدری دربارهٔ هرکدام حرف بزنیم. پس با دیجیلند و ادامهٔ این مقاله همراه ما باشید.
خرید کنسول پلی استیشن ۵ از دیجیلند
فهرست بهترین بازی های انحصاری پلی استیشن
- بازی Astro’s Playroom
- بازی Until Dawn
- بازی Sackboy: A Big Adventure
- بازی InFamous Second Son
- بازی Concrete Genie
- بازی Nioh
- بازی Marvel’s Spider-Man: Miles Morales
- بازی Returnal
- بازی Uncharted: The Lost Legacy
- بازی Ratchet & Clank
- بازی Detroit: Become Human
- بازی Gran Turismo 7
- بازی Days Gone
- بازی Heavy Rain & Beyond: Two Souls Collection
- بازی Uncharted: The Nathan Drake Collection
- بازی Horizon Zero Dawn
- بازی Ratchet & Clank: Rift Apart
- بازی Persona 5
- بازی Final Fantasy 16
- بازی The Last Guardian
- بازی Horizon Forbidden West
- بازی Death Stranding
- بازی Final Fantasy 7
- بازی Demon’s Souls
- بازی Dreams
- بازی God of War: Ragnarok
- بازی Marvel’s Spider-Man
- بازی Ghost of Tsushima
- بازی The last of Us Part I
- بازی Shadow of the Colossus
- بازی Bloodborne
- بازی Uncharted 4: A Thief’s End
- بازی پلی استیشن God of War
- بازی پلی استیشن The Last of Us Part II
بازی Astro’s Playroom
استودیو سازنده: تیم آسوبی، ژاپن استودیو
تاریخ انتشار: ۱۲ نوامبر ۲۰۲۰
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۳
اولین بازی که در این لیست به سراغ آن میرویم Astro’s Playroom نام دارد؛ عنوانی که تنها با هدف آشنا کردن گیمر با قابلیتهای دوالسنس ساخته شده بود؛ اما کیفیت بالای آن سبب شد که تبدیل به یکی از آثار انحصاری خوب پلی استیشن ۵ شود. در بازی Astro’s Playroom شما سفری را به درون کنسول پلی استیشن فایو آغاز میکنید و در این بین علاوه بر آشنا شدن با جزئیات سختافزاری مختلف این کنسول، از قابلیتهای کنترلر دوالسنس نیز آگاه میشوید. درواقع بازی بهگونهای طراحی شده است که از تمام قابلیتها و تواناییهای این کنسول بهره ببرد و قدرت PS5 را به رخ بکشد. شخصیتهای اصلی بازی همان روباتهای بانمک تیم آسوبی هستند که در بازی Playroom پلی استیشن ۴ (که با هدف آشنایی کاربر با دوربین PS4 ساخته شده بود) نیز دیده بودیم. بازی لول دیزاین جالبی دارد و بهخوبی از پس سرگرم کردن کاربر برمیآید. همچنین در درون بازی شخصیتهای دیگر عناوین انحصاری پلی استیشن همانند کریتوس و جوئل نیز وجود دارند و بازی ادای احترام بامزهای به بازی های آنها میکند. بازی Astro’s Playroom به طور پیشفرض بر روی کنسول PS5 نصب شده است و کاملاً رایگان است. پس یادتان باشد اگر PS5 خریدید، اولین عنوانی که تجربه میکنید Astro’s Playroom باشد.
بازی Until Dawn
استودیو سازنده: سوپرمسیو گیمز
تاریخ انتشار: ۲۵ آگوست ۲۰۱۵
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۷۹
Until Dawn اثر استودیو سوپرمسیو گیمز یک بازی در سبک تعاملی/ترس و بقا است که در اوایل نسل گذشته برای PS4 منتشر شد. اگر بازی های دیوید کیج را تجربه کرده باشید با این سبک آشنایی کامل دارید؛ سبکی که در آن انتخابهای گیمر میتواند مسیر بازی را به کل تغییر دهد و پایانی متفاوت را برای او رقم بزند. بازی Until Dawn که از قضا از بازیگران معروفی همچون رامی مالک و هیدن پنتیر بهره میبرد، در مورد گروهی از دوستان است که به کلبهای در کوهستانهای برفی میروند، اما حادثهای ناگوار رخ میدهد و دو تن از اعضای گروه جان خود را از دست میدهند. یکسال بعد همهٔ این دوستان و به درخواست برادر فرد کشته شده، دوباره کنار یکدیگر جمع میشوند و به همان مکان قبلی میروند تا بلکه بتوانند از ترومایشان عبور کنند. اما همهچیز آنطور که میخواهند پیش نمیرود و این شروع ماجراها و اتفاقات ترسناک بازی است. Until Dawn داستانی به سبک بیموویهای ترسناک/اسلشر تعریف میکند و روایت خوب سازندگان از این قصه، نشاندهنده تسلط آنها به قواعد این ژانر و شناخت کلیشههایش است. گیمپلی بازی نیز علاوه بر تصمیمگیریهای گیمر که در قالب سیستم اثر پروانهای بهصورت پیچیده و پرجزئیاتی طراحی شده، شامل گشتوگذار در محیط، دکمهزنی و تعامل با دیگر کاراکترها میشود. بازی Until Dawn یک اثر سرگرمکنندهس که با داستان خوب، فضاسازی مثالزدنی و گیمپلی درگیرکننده میتواند شما را تا سپیدهدم بیدار نگه دارد.
بازی Sackboy: A Big Adventure
استودیو سازنده: سومو دیجیتال
تاریخ انتشار: ۱۲ نوامبر ۲۰۲۰
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۳
سهگانه «Little Big Planet» یکی از بهترین تجربههای گیمرها در نسل قبل را رقم زد و از عناوین کمتر دیده شده پلی استیشن بود که توجه سونی به بازیهای مستقل و منحصربهفرد را عیان میکرد. حال جدیدترین بازی از این مجموعه که نام شخصیت اصلی قسمتهای قبل را بهعنوان نام خود انتخاب کرده، شاید مثل سهگانه ساخته شده توسط استودیو مدیا مولکول بینقص نباشد؛ اما همچنان یک بازی سرگرمکننده و جذاب محسوب میشود. سکبوی هر آن چیزی است که یک بازی پلتفرمر سهبعدی باید باشد و بهراحتی میتواند طرفداران این ژانر را راضی کند. خلاقیت استودیو سومو دیجیتال در طراحی مراحل بازی جواب داده و شاهد مراحل متنوع و جالبی در بازی هستیم که بهصورت عالی در داخل بازی پیاده شدهاند. چالشهای بازی نیز به شکلی درست و استاندارد در مقابل گیمر قرار میگیرند و هرچه جلوتر بروید بازی نیز چالشبرانگیزتر میشود و باید دقت و مهارت خود را برای عبور از آنها افزایش دهید. یکی از بزرگترین نقاط قوت بازی موسیقی و نحوه صحیح استفاده از آن است. بهگونهای که لذت تجربه بازی را برای گیمر دوچندان میکند. سکبوی داستان خاصی ندارد و خودش نیز آن را جدی نمیگیرد و داستان در اینجا صرفاً بهانهای برای ورود به جهان بازی است. سکبوی یکی از عناوین لانچ کنسول PS5 بود که البته برای کنسول نسل قبلی سونی PS4 نیز عرضه شد.
بازی InFamous Second Son
استودیو سازنده: ساکرپانچ
تاریخ انتشار: ۲۱ مارس ۲۰۱۴
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۰
بازی ابرقهرمانی/جهانباز استودیو ساکرپنچ شاید اولین عنوانی بود که توانست قدرت PS4 را نشان گیمرها بدهد و از ظرفیتهای آن بهره ببرد. پس از دو عنوان موفق قبلی این مجموعه، InFamous Second Son کار سختی در جلب رضایت طرفداران و منتقدان داشت؛ اما استودیو ساکرپانچ از این آزمون سربلند بیرون آمد و از هر دو جبهه نمره قبولی گرفت. بازی InFamous Second Son گرافیک خیرهکنندهای را در زمان خود ارائه میداد و این گرافیک و قدرت فنی پس از هشت سال نیز همچنان چشمنواز است. بازی سیاتلی آشوبزده را به تصویر میکشد و بهلطف نورپردازی معرکه و فضاسازی بینقص گیمر را در جهانش غوطهور میکند. مبارزات و گشتوگذار در محیط بازی نیز نسبت به نسخههای قبلی این مجموعه تکاملیافتهتر شده و توجه به جزئیاتی نظیر تخریبپذیری لذت تجربه InFamous Second Son را دوچندان کرده است. داستان بازی هفت سال پس از حوادث قسمت دوم آغاز میشود و دولت در حال جمعآوری تمام بایو تروریستها و زندانی کردن آنها است. در این بین شخصیت اصلی داستان (با صداپیشگی تروی بیکر) که پسری سرکش با روحیهای آنارشیستی است، بهطور اتفاقی قدرت یکی از این افراد را جذب میکند و درنتیجه تحت تعقیب پلیس قرار میگیرد و این شروع ماجراهای آخرین بازی از مجموعه InFamous است. InFamous Second Son عنوان بینقصی نیست و میتوانست با بهبود برخی موارد تبدیل به اثر بهتری بشود اما بازی آنقدر در سرگرم کردن گیمر موفق عمل میکند که ایرادات آن را فراموش خواهید کرد. InFamous Second Son یکی از سرگرمکنندهترین آثار پلی استیشن است که حتماً باید آن را تجربه کنید.
بازی Concrete Genie
استودیو سازنده: پیکسل اوپس
تاریخ انتشار: ۸ اکتبر ۲۰۱۹
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۷۵
بازی Concrete Genie یک اثر سرگرمکننده، خلاقانه و زیباست که توسط استودیو پیکسل اوپس (که متأسفانه چند هفته پیش توسط سونی تعطیل شد) و در تاریخ ۸ اکتبر ۲۰۱۹ بهطور انحصاری برای کنسول پلی استیشن ۴ منتشر شد. Concrete Genie محصولی آرامشبخش است که زیر هیاهوی گیمهای بزرگ ناشناخته باقی ماند و آنطور که باید دیده نشد. بازی داستان جالبی را روایت میکند که در پس آن مفاهیم عمیقی در راستای دوستی، افسردگی و تنهایی نهفته است؛ داستان پسری به نام اش که شخصی منزوی دارد و غرق در نقاشیهای خویش است و همین مورد باعث میشود که توسط دوستان و همسنهایش مورد تمسخر قرار گیرد. اما یک روز اش برحسب اتفاق به یک فانوس دریایی پناه میرود و در آنجا یکی از نقاشیهای وی زنده میشود و به قلم وی قدرتی جادویی عطا میکند. گیمپلی بازی Concrete Genie در خدمت داستان آن قرار دارد و به دو بخش نقاشی کشیدن و پلتفرمینگ خلاصه میشود. البته که در اواخر بازی المانهای اکشن نیز به بازی اضافه میشوند و تنوع خوبی به گیمپلی آن میبخشند. بازی از طراحی بصری بینظیری نیز بهره میبرد و کارگردانی هنری بازی در سطح بسیار خوبی قرار دارد. به اینها باید صداگذاری خوب، موسیقیهای گوشنواز و فضاسازی غنی را نیز اضافه کنید تا Concrete Genie را به لیست بازی هایی که باید حتماً آن را تجربه کنید بیفزایید.
بازی Nioh
استودیو سازنده: تیم نینجا
تاریخ انتشار: ۷ فوریه ۲۰۱۷
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۸
بازی Nioh از جمله عناوینی است که با الهامگیری درست از بازی های دیگر، توانسته تجربهای سرگرمکننده و دوستداشتنی را برای مخاطبان خود رقم بزند. استودیو تیم نینجا بهعنوان خالق اثر، سختیهای زیادی را برای ساخت بازی متحمل شد تا اینکه بالاخره و پس از گذشت یازده سال از زمان معرفی بازی، به بازار عرضه شد. البته تیم نینجا توانست مزد زحمات خود را بگیرد و با استقبال خوبی از جانب منتقدان و گیمرها روبهرو شود. اولین موردی که به هنگام تجربه بازی Nioh توجه شما را جالب خواهد کرد، تشابهات بسیار زیاد بازی به آثار میازاکی همچون دارک سولز و بلادبورن است. اما هرچه در بازی جلوتر بروید، هویت مستقل آن نیز بیشتر هویدا میشود و Nioh راه خود را از منابع الهامش جدا میکند. بازی از داستانی چفتوبستدار بهره میبرد و سازندگان وقت زیادی بر روی این جنبه از بازی خود داشتهاند. قصه با پیشدرآمدی مفصل شروع میشود تا وقایع ادامه بازی را به خوبی پیریزی کند. ملکه الیزابت اول در جریان جنگ بریتانیا با اسپانیا، از سنگی جادویی استفاده میکند تا به لطف قدرت آن دشمنان خود را شکت دهد. اما قدرت این سنگ آنطور که ملکه میخواهد بهصورت یک راز باقی نمیماند و شخصی به نام ادوارد کلی با یافتن این سنگ، آن را به ژاپن میاورد و شما در نقش ویلیام آدامز، مجبور میشوید تا قدرت سایر این سنگها را کسب و برای ارباب خود بیاورید. فضاسازی عالی تیم نینجا و بردن قصه به ژاپن باستان و بهرهبرداری درست از این دوره تاریخی، از نقاط قوت اصلی داستان بازی Nioh هستند. گیمپلی بازی از ۲۰ مرحله تشکیل شده که ساختاری خطی دارند و در این بین مأموریتهای فرعی نیز قرار گرفتهاند. در ابتدا بازی شما سبک مبارزاتی خود را انتخاب میکنید و روح نگهبان (همان نیروی کمکی) مدنظرتان را برمیگزینید. حال وارد بازی میشوید با انجام مبارزات پولی دریافت میکنید که در کنار ارتقا دادن سلاحهای خود، میتوانید بهلطف درخت مهارت پرجزئیات بازی، تواناییهای ویلیام را افزایش دهید. بازی تنوع مراحل بسیار خوبی دارد و باسفایتهای آن به شکلی عالی طراحی و در درون بازی قرار گرفتهاند. همین مورد ارزش تکرار بازی را افزایش داده و دوست دارید پس از پایان آن، باز هم به سراغ تجربهاش بروید و در ژاپن باستان و برای آزادسازی روح خود، با شیاطین مختلف وارد جنگ شوید. دنباله بازی Nioh نیز در سال ۲۰۲۰ عرضه شد و توانست مسیر موفقیتآمیز قسمت اول را ادامه دهد.
بازی Marvel’s Spider-Man: Miles Morales
استودیو سازنده: اینسامنیاک گیمز
تاریخ انتشار: ۱۲ نوامبر ۲۰۲۰
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۵
بازی اسپایدرمن مایلز مورالز یکی از عناوین لانچ کنسول پلی استیشن فایو بود که گیمرها میتوانستند آن را در روز عرضه این کنسول تجربه کنند. پس از معرفی بازی، خیلی از افراد اعتقاد داشتند که بازی یک عنوان کامل نیست و به مانند یک DLC برای بازی اصلی میماند؛ اما اسپایدرمن مایلز مورالز با انتشار خود ثابت کرد که در عین وفادار بودن به بازی اصلی، هویت مستقل خود را دارد و میتواند بهعنوان یک گیم مستقل تلقی شود. بازی با حفظ هسته گیمپلی بازی اصلی اسپایدرمن (که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده بود) و اضافه کردن برخی موارد جدید، به یک اثر بهشدت سرگرمکننده تبدیل شده که میتواند تجربه لذتبخشی را برای شما رقم بزند. داستان بازی اسپایدرمن مایلز مورالز اگرچه بینقص نیست و ایرادهایی در آن یافت میشود، اما با تمرکز بر روی شخصیت مایلز، آوردن آن به کانون اصلی و پرداختن به جنبههای دیگری از جهان بازی، قصه قابلقبولی را تعریف میکند که از ریتم بسیار خوبی بهره میبرد. گیمپلی نیز در بازی اسپایدرمن مایلز مورالز دچار تغییراتی شده و برخی موارد همچون پازلهای محیطی و گجتهای منحصربهفرد مایلز به آن اضافه شدهاند و تنوع خوبی به بازی بخشیدهاند. همچنین طراحی مراحل فرعی نیز که در بازی اصلی از نقاط ضعف آن به شمار میرفتند بسیار بهتر و متنوعتر شده است. اسپایدرمن مایلز مورالز از لحاظ بصری و همینطور فنی عملکرد خیرهکنندهای دارد و نسخه پلی استیشن ۵ بازی از این نظر فوقالعاده است. تغییر فصل به بازی به زمستان و نیویورک برفی آن تأثیر شگرفی در چشمنوازتر شدن بازی و نشان دادن دستاوردهای فنی و قدرت کنسول PS5 داشته است. در مجموع بازی اسپایدرمن مایلز مورالز یک تجربه ۲۰ ساعته سریع و سرگرمکننده است که اگر از طرفداران بازی اصلی بودهاید نباید در تجربه آن تردید کنید.
بازی Returnal
استودیو سازنده: هوسمارک
تاریخ انتشار: ۳۰ آوریل ۲۰۲۱
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۶
ریترنال محصول استودیو فنلاندی هوسمارک (که بعدتر توسط سونی خریده شد) یکی دیگر از عناوین لانچ کنسول PS5 بود که با عملکرد عالیاش بسیاری از گیمرها را شگفتزده کرد. ریترنال یک بازی در سبک روگلایت با المانهای اکشن است و دیانای عناوین قدیمی این سبک را در عین مدرن بودن در خود جایداده است. سبک روگلایت درواقع زیر ژانری از سبک روگلایک است و مؤلفههای اصلی آن را مرگهای بیشمار، سختی بازی، گرافیک بهتر و مبارزات ریل تایم شکل میدهند. به بیان دیگر در این سبک از بازی بازیکنان با هربار مرگ دوباره به همان نقطه اول از بازی برمیگردند و باید تمام مسیر رفته را دوباره طی کنند. هرچند که در بازی ریترنال و با پیشروی در آن، برخی سلاحها و قابلیتهایی که به دست آوردهاید به طور دائمی با شما خواهند بود و با هربار مرگ از بین نمیروند؛ همین مورد کاری کرده که بازی در عین چالشبرانگیز بودن، اعصابخردکن نشود و گیمر را ترغیب به تلاش مجدد کند. بازی ریترنال اتمسفر بسیار خفقانآوری خلق میکند و فضاسازی آن کاملاً در خدمت روایت قصه آن قرار دارد؛ قصهای مرموز از یک تمدن نابودشده و شخصیتی که به طور اتفاقی در آن حاضر میشود. بازی در روایت قصهای چفتوبستدار با داشتن المانهای ترس عالی عمل میکند و گیمر را تا آخرین دقیقه به دنبال خود میکشاند. بازی ریترنال با گیمپلی سریع و جذاب، قصهای معنادار و طراحی مراحل عالی، تبدیل به یک اثر متفاوت شده است که برای گیمرهایی که به دنبال یک چالش جدی میگردند بهشدت توصیه میشود.
بازی Uncharted: The Lost Legacy
استودیو سازنده: ناتیداگ
تاریخ انتشار: ۲۲ آگوست ۲۰۱۷
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۴
بازی پلی استیشن «آنچارتد: لاست لگسی» یک اسپینآف از مجموعه آنچارتد است که دقیقاً یک سال پس از عرضه بازی «آنچارتد ۴» روانه بازار شد. سابقه خوب استودیو ناتیداگ در ساخت محتوای الحاقی «Left Behind» برای بازی لست آف آس، انتظار طرفداران از این بازی را بهشدت بالا برده بود اما تیم دوم ناتیداگ نهتنها موفق به راضی کردن گیمرها شد، بلکه چگونگی بسط جهان بازی و استفاده از پتانسلهای یک مجموعه را به دیگر استودیوها آموزش داد. در بازی «آنچارتد: لاست لگسی» ما در نقش کلوئی قرار میگیریم و خبری از نیتن دریک نیست؛ اما کلوئی نیز با داشتن همان شوخطبعی، جاهطلبی و باهوش بودن نیتن دریک، نهتنها کاری میکند که خلاء او در بازی احساس نشود، بلکه شما را به این فکر فرو میبرد که چرا تا به حال با این شخصیت فوقالعاده آشنا نشده بودیم و فرصتی برای شناخت او نداشتیم. بازی «آنچارتد: لاست لگسی» داستان عجیب و تازهای ندارد و دوباره با کاراکترهایی طرف هستیم که در جستجو برای یک گنج باستانی به نقاط مختلف جهان میروند و در این مسیر با مزدورها و کسانی که میخواهند سد راهشان شوند مبارزه میکنند. اما این حرف به معنی خستهکننده یا کلیشهای بودن داستان «آنچارتد: لاست لگسی» نیست و بازی با روایت یک قصه آشنا، فرصت پرورش شخصیتها و جاگیری آنها در قلب مخاطبان را فراهم میکند. گیمپلی بازی همان چیزی است که در بازی «آنچارتد ۴» دیده بودیم و خبری از مکانیک جدیدی هم نیست. اما با این وجود بازی اصلاً به ورطه تکرار نمیافتد و تمام سکانسهای اکشن و ستپیسهای آن بهقدری خوب ساخته و چیده شدهاند و آنچنان از ریتم خوبی بهره میبرند که گیمر را بهشدت درگیر خود میکنند. در مجموع اگر از طرفداران بازی آنچارتد هستید و بهدنبال یک تجربه ماجراجویی هستید که در آن قصه خوب بشنوید، از شوخیهای کاراکترهایش رودهبر شوید و با سکانسهای اکشنش آدرنالین ترشح کنید، تجربه «آنچارتد: لاست لگسی» را به هیچوجه از دست ندهید.
بازی Ratchet & Clank
استودیو سازنده: اینسامنیاک گیمز
تاریخ انتشار: ۱۲ آوریل ۲۰۱۶
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۵
بازی «رچت اند کلنک» بازسازی عنوانی با همین نام است که در سال ۲۰۰۲ عرضه شده بود؛ یک بازی پلتفرمر سهبعدی با المانهای اکشن و محیطهای متنوع. استودیو اینسامنیاک گیمز با ریمیک کردن آن بازی فوقالعاده این امکان را برای گیمرها فراهم کرده است که جادوی این استودیو را تجربه کنند و از خلاقیت بیانتهای بازی به وجد بیایند. بازی «رچت اند کلنک» سرشار از حس خوب است و هدفی جز سرگرم کردن شما ندارد؛ هدفی که در آن موفق است و وقتی شروع به تجربه بازی میکنید، نمیتوانید دست از آن بکشید. بازی داستان جالب و بامزهای را تعریف میکند و این قصه در خلال کاتسینهایی که به شکل انیمیشن طراحی شدهاند روایت میشود؛ داستان آشنایی یک مکانیک با روباتی به نام کلنک و اتحاد آنها برای نابود کردن شخصیتهای شرور دنیای بازی. «رچت اند کلنک» گیمپلی سریع، خوش ریتم و نفسگیری دارد و آنقدر تنوع مراحل آن بالاست که امکان ندارد بازی برای شما تکراری یا خستهکننده شود. اینسامنیک گیمز محصول خود را به بهترین شکل ممکن بازسازی کرده است و گرافیک بازی چشمنواز و در برخی مواقع خیرهکننده است. دستاوردهای فنی و ترکیب آن با گرافیک هنری عالی، چنان معجونی دلپذیری از بازی ساخته است که طعم تجربه آن را محال است فراموش کنید.
بازی Detroit: Become Human
استودیو سازنده: کوانتیک دریم
تاریخ انتشار: ۲۵ می ۲۰۱۸
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۷۸
بازی پلی استیشن Detroit یکی از جاهطلبانهترین بازی های نسل هشتم است که دیوید کیج بهعنوان کارگردان بازی آن را بلندپروازانهترین اثر خلق شده توسط وی میداند. اگر بازی های قبلی استودیو کوانتیک دریم را تجربه کرده باشید، کموبیش میدانید که در Detroit با چه نوع گیمپلیای سروکار خواهید داشت. بازی Detroit یک عنوان اکشن – ماجراجویی سومشخص است که قصهاش بر اساس انتخابهای شما پیش میرود و تعامل شما با اثر را وارد مرحله عمیقتری میکند. راستش را بخواهید، انتخابهای که در جریان بازی میتوانید بگیرید و پایانهایی که در ادامهٔ آنها در جلوی شما قرار میگیرند، آنقدر زیاد و متنوع هستند که از حجم زیاد و پیچیده بودن آنها سردرد خواهید گرفت! بازی Detroit تکیه زیادی بر داستان میزند و حتی بهنوعی گیمپلی در خدمت روایت هرچه بهتر آن است. داستان بازی Detroit در آینده اتفاق میافتد؛ زمانی که روباتها و اندرویدها آنقدر همهگیر شدند که تقریباً هر انسانی مانند گوشیهای هوشمند یکی از آنها را دارا است. همین مورد باعث مشکلات بسیاری همچون بیکاری، افسردگی و شکاف طبقاتی شده و نفرت زیادی از اندرویدها را درون انسانها برانگیخته است. داستان بازی حولوحوش سه کاراکتر میگذرد و از روایتهای موازیای بهره میبرد که در برخی جاها همچون فصلهای پایانی بازی، به یکدیگر مربوط میشوند. کارا یک اندروید نظافتچی است و بهعنوان پرستار دختری یتیم انتخاب میشود؛ کانر دستیار یک کارآگاه بداخلاق است که بهدنبال دلیل خودآگاهی اندرویدها میگردد و درنهایت مارکوس یک روبات مستخدم است که در طی فعلوانفعالاتی، به رهبر اندرویدهای شورشی تبدیل میشود. داستان بازی Detroit دست روی مسائل فلسفی و جامعهشناسانه عمیقی میگذارد، از روایت خوبی بهره میبرد و قطعاً شما را درگیر خود خواهد کرد. هرچند که این داستان در عین خوب بودن نقاط ضعف فراوانی نیز دارد، در خیلی بخشها لنگ میزند و از پرداخت تماتیک و ظریفی بهره نمیبرد. گیمپلی بازی به گشتوگذار در محیط، بررسی صحنههای مختلف و دکمهزنیهایی که با کاتسینها تلفیق شدهاند خلاصه شده است. انتخابها و تصمیمهای گیمر در بازی نیز مهمترین المان گیمپلی بازی را شکل میدهند و هویت این سبک را تشکیل دادهاند. بازی Detroit از گرافیک فنی فوقالعاده چشمنواز و موسیقی گوشنوازی بهره میبرد و از لحاظ طراح هنری نیز در سطح بسیار خوبی قرار دارد. درمجموع بازی Detroit با تمام نقصها و کاستیهایش عنوانی است که تجربه آن بهشدت توصیه میشود و میتواند تا مدتها هم سرگرمتان کند و هم شما را به فکر فرو ببرد.
بازی Gran Turismo 7
استودیو سازنده: پولیفونی دیجیتال
تاریخ انتشار: ۴ مارس ۲۰۲۲
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۷
گرن توریسمو یکی از قدیمیترین نامهای صنعت بازی پلی استیشن است که شهرت و اعتبار آن بسیار فراتر از مرزهای سبک آن یعنی ریسینگ است. پس از فاجعه GT Sport، استودیو پولیفونی و شخص یامائوچی، تصمیم گرفتند در نسخه جدید بازی به حرفها و انتقادهای طرفداران خود گوش بدهند و به ریشههای سری بازگردند. اتفاقی که جواب داد و «گرن تورسیمو ۷» علاوه بر برطرف کردن تمام ایرادات نسخه قبلی همچون کمبود محتوا، یادآور روزهای اوج این مجموعه در نسل پنجم و ششم کنسولهای خانگی است. بازی گرن تورسیمو ۷ از یک کمپین داستانی غنی و ۲۰ ساعته بهره میبرد که این بخش در بازی «کافه» نامیده میشود. در این قسمت از بازی، تمرکز بیشتر از آنکه روی تعریف داستان باشد، روی آشنایی مخاطب با تاریخچه برندهای بزرگ اتومبیلسازی است؛ تصمیمی هوشمندانه از جانب سازندگان که بخش داستانی را به نقطه قوت اصلی بازی تبدیل میکند. از بخش داستانی که بگذریم، در گرن توریسمو ۷ دو بخش دیگر نیز برای تجربه آفلاین بازی درنظر گرفته شده است؛ بخش درایوینگ لایسنس و Mission. در بخش درایوینگ لایسنس و همانطور که از نام آن پیداست، باید چالشهای مختلفی را پشت سر بگذارید تا سطح گواهینامه خود را ارتقا دهید و به ماشینهای بهتر و البته مسابقات سختتر دسترسی پیدا کنید. بخش مراحل هم از مسابقاتی شکلگرفته که مرحلهبهمرحله سختتر میشوند و تواناییهای شما را میسنجند و دقتتان را طلب میکنند. در بازی «گرن توریسمو ۷» شما به بیش از ۵۰۰ ماشین از برندها و کلاسهای مختلف دسترسی دارید که همهٔ آنها با جزئیاتی حیرتانگیز طراحی شدهاند. بخش تیونینگ بازی هم با وسواس زیادی خلق شده است و در آن میتوانید بخشهای مختلف ماشین خود را ارتقا دهید. «گرن توریسمو ۷» یک عنوان شبیهساز است و از این جهت گرافیک بازی در واقعگرایانهترین حالت ممکن قرار دارد و بازی از این نظر به دستاورد فوقالعادهای دست پیدا کرده است. اگر به دنبال یک بازی ریسینگ هستید که در عین سرگرمکننده بودن چالشبرانگیز نیز باشد و بتواند از قدرت کنسول شما با گرافیک چشمنوازش پردهبرداری کند، «گرن توریسمو ۷» را از دست ندهید.
بازی Days Gone
استودیو سازنده: بند استودیو
تاریخ انتشار: ۲۶ آوریل ۲۰۱۹
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۷۱
بازی پلی استیشن Days Gone از آن دست بازی هایی است که طرفداران و مخالفان سرسختی دارد و همانطور که برای عدهای بهشدت سرگرمکننده است، عدهای دیگر را خسته میکند و همانطور که برای برخی گیمرها از بهترین تجربههای آنها میان آثار انحصاری پلی استیشن محسوب میشود، برای برخی دیگر جذابیتی ندارد و بازی را نیمهکاره رها کردهاند. واقعیت اما این است که Days Gone در عین داشتن نقاط قوت فراوان و لحظههای زیبا متعدد، از مشکلات و ایرادهای بسیار زیادی رنج میبرد که جلوی آن را از تبدیل شدن به اثری کامل و بینقص را گرفته است. Days Gone داستان یک خلافکار و موتورسوار قدیمی را در دنیای آخرالزمانی تعریف میکند که در اوایل وقوع این فاجعه همسر خود را از دست داده و الان تنها برای بقا تلاش میکند. داستان بازی در خلال کاتسینها و فلشبکهایی تعریف میشود که حکم هسته احساسی بازی و عمق دادن به شخصیت دیکن را دارد. البته که این روایت نیز بههیچوجه بیایراد نیست و در برخی مواقع کلیشهای و در برخی فصلها بسیار کند میشود. درنهایت اما میتوان به داستانی که بند استودیو برای ما تعریف میکند نمره قبولی داد. گیمپلی بازی Days Gone بر اساس چارچوبهای یک اثر بقا محور استاندارد در جهانی عظیم ساخته شده است و مکانیکهای آن با همچنین هدفی طراحی شدهاند. در بازی Days Gone شما موتوری در اختیار دارید که تنها وسیلهای برای جابهجایی بین نقاط مختلف نقشه نیست و حکم یک دوست و همراه را در جریان بازی برای شما ایفا میکند. در بازی باید با موتور خود به نقاط مختلف جهان بازی سفر کنید؛ اما باید حواستان به تمام شدن بنزین و خرابی موتور باشد و احتمال حمله دستهای بزرگ از زامبیها (که در بازی Freaker نامیده میشوند) را به جان بخرید. در بازی همچنین کمپهای مختلفی وجود دارند که میتوانید از آنها مأموریت بگیرید و در ازای آن پاداشهای ارزشمندی را دریافت کنید. بازی لول دیزاین واقعاً بدی ندارد؛ اما برخی از آنها بهقدری در طول بازی تکرار میشوند و برخی دیگر بهقدری ابتدایی طراحی شدهاند که پس از مدت نسبتاً کوتاهی به ورطه تکرار میافتند. به زبان دیگر Days Gone یک بازی نهایتاً ۲۰ ساعته است که به اندازه ۵۰ ساعت کش آمده است. مشکلات فنی و باگهای فراوان نیز از ایراداتی بود که بازی در زمان عرضه زیر هجمههای آن نمرات بسیار پایینتر از حد انتظاری دریافت کرد؛ هرچند که این مشکلات فنی حالا و با عرضه آپدیتهای مختلف برطرف شدهاند. با وجود تمام این تفسیرها اما Days Gone عنوانی کنجکاویبرانگیز است که نباید تجربه آن را از دست بدهید و لذت گشتوگذار با دیکن و موتورش در جهانی ناامن و بیرحم را از دست بدهید.
بازی Heavy Rain & Beyond: Two Souls Collection
استودیو سازنده: کوانتیک دریم
تاریخ انتشار: ۱ مارس ۲۰۱۶
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۷۸
دو بازی Heavy Rain و Beyond از مهمترین بازی های انحصاری پلی استیشن ۳ بودند که در زمان خود با استقبال خوبی هم از جانب گیمرها و هم منتقدها مواجه شدند. نسخه ریمستر شده و بهبودیافته این دو بازی در سال ۲۰۱۶ و در قالب یک کالکشن برای کنسول PS4 عرضه شدند. این دو بازی و مخصوصاً Heavy Rain، نقطه اوج هنر داستانگویی دیوید کیج و درهمتنیدگی تمام ویژگیهای مثبت و معرف بازی های استودیو کوانتیک دریم هستند. بازی هایی که ژانر درام تعاملی و انتخاب محور را به اوج خود رساندند و نقش به سزایی در شکوفا شدن آن داشتند. Heavy Rain که در سال ۲۰۱۰ به بازار عرضه شده بود، داستان بچههایی را تعریف میکند که توسط قاتلی زنجیرهای در فاضلابهای شهر زندانی میشوند و به هنگام باران شدید و به علت غرق شدگی، جان خود را از دست میدهند. Heavy Rain قصهای تأثیرگذار را تعریف میکند و از پدری میگوید که دچار افسردگی شده و هدفی جزء نجات جان فرزند خویش ندارد. در آن طرف Beyond نیز از قصه چندلایه و جذابی بهره میبرد که تا مدتها سکانسهای مختلف آن را در ذهن مرور خواهید کرد. Beyond درباره دختری به نام جودی است؛ دختری با قدرتهای فرابشری که اتفاقات زیادی را پشت سر میگذارد؛ از آوارگی تا تنهایی. هر دو بازی از داستان فوقالعاده زیبایی بهره میبرند و قصه و نحوه روایت آنها، برجستهترین المان این دو بازی هستند. گیمپلی هر دو بازی نیز تشابهات فراوانی به یکدیگر دارند و بیشتر بخشهای آن را سکانسهای دکمهزنی و گشتوگذار در محیط بازی تشکیل میدهند. حرف از محیط شد و گفتنی است که هر دو بازی از اتمسفرهای فوقالعاده سنگین و فضاسازیهایی در خدمت داستان بهره میبرند و استودیو کوانتیک دریم در این دو بخش عملکردی بینظیری داشته است. در مجموع دو عنوان Heavy Rain و Beyond بازی هایی هستند که هر گیمری باید حداقل یکبار آنها را تجربه کند و به ضیافت شنیدن قصهای برود که در عین تلخ بودن، از آن لذت خواهد برد.
بازی Uncharted: The Nathan Drake Collection
استودیو سازنده: ناتیداگ، بلوپوینت
تاریخ انتشار: ۹ اکتبر ۲۰۱۵
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۶
آنچارتد از بزرگترین نامها و از مهمترین آیپیهای صنعت گیم است که در سال ۲۰۰۷ و با عرضه اولین نسخه از آن متولد شد. هشت سال بعد استودیو بلوپوینت با همکاری ناتیداگ بهعنوان خالق بازی پلی استیشن، تصمیم به عرضه نسخه ریمستر شده و بهبودیافته سه نسخه اول این بازی گرفتند. اتفاقی که باتوجه به اینکه تجربه بازی های PS3 به دلیل معماری پردازنده Cell بر روی PS4 ممکن نبود، ضروری بهنظر میرسید. اولین قسمت از سری بازی های آنچارتد، علاوه بر معرفی این فرنچایز و شخصیت بامزه و جسوری به نام نیتن دریک، که با الهام از آثاری همچون ایندیانا جونز و تومب ریدر ساخته شده بود، یک محصول سرگرمکننده را تحویل مخاطبها داد و حس ماجراجویی را در دل گیمرها زنده کرد. اما در قسمت دوم و سوم بود که بازی صرفاً از یک محصول سرگرمکننده به یک اتفاق خارقالعاده و پدیده مهم تبدیل شد و نهتنها هویت مستقل خویش را بهطور کامل پیدا کرد، بلکه با ارتقا دادن مواردی همچون لول دیزاین، داستانگویی، تمپو و ستپیسهای عظیم، استانداردهای جدیدی برای تمام صنعت ویدیوگیم تعریف کرد. همه نسخههای بازی آنچارتد کلیت داستانی سادهای دارند؛ ماجراجویی به دنبال گنج، مزدورها و دزدهای اشیاء تاریخی، قدم گذاشتن به مکانهای باستانی و مواجه شدن با اتفاقاتی از پیش تعیین نشده. اما جادوی داستان بازی در نحوه روایت و جزئیات آن رقم میخورد؛ بهطوری که هرلحظه از تجربه قصه را برای شما لذتبخش میکند و حتی ثانیهای خستهکننده نمیشود. بازی در قسمت اول شما را به پاناما میبرد، در نسخه دوم سر از همیالیا درمیآورید و در بازی سوم، تشنه و زخمی در بیابانهای ربعالخالی سرگردان میشوید. در قسمت اول با جتاسکی از دست دشمنان فرار میکنید، در نسخه دوم از قطاری در حال سقوط بالا میروید و در بازی سوم سوار بر اسب راهزنان بیابان را تعقیب میکنید. در قسمت اول به اعماق معادن باستانی میروید، در نسخه دوم توسط تانکی تا دندان مسلح موردحمله قرار میگیرید و در بازی سوم بر روی بناهایی در حال فروپاشی میدوید. گیمپلی بازی بر مبنای گشتوگذار در محیط، پلتفرمر، تیراندازی، مبارزات تن به تن، ستپیسهای بزرگ و البته حل پازلهای خلاقانه شکل گرفته است؛ المانهایی که بهخوبی با یکدیگر چفت میشوند و تنوع خوبی به بازی میبخشند. استودیو بلوپوینت با بازسازی سهگانه آنچارتد، هنر خود در ارتقاء بازی های اورجینال در عین وفاداری بیحد به آنها را اثبات کرد و موجب شد که سونی برای بازسازی مهمترین بازی های خود به سراغ آنها برود و درنهایت نیز، بلوپوینت را به خانواده استودیوهای انحصاری خود اضافه کند. در انتها فرقی ندارد که این سهگانه رو بارها تجربه کردهاید یا تا بهحال به سراغ آن نرفتهاید؛ بازی «آنچارتد: نیتن دریک کالکشن» آنقدر محصول ارزشمندی است که باید آن را در آرشیو خود داشته باشید، چندماه یکبار به سراغ تجربهشان بروید و از تلاقی اوج هنر و سرگرمی لذت ببرید.
بازی Horizon Zero Dawn
استودیو سازنده: گوریلا گیمز
تاریخ انتشار: ۲۸ فوریه ۲۰۱۷
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۹
«هورایزن زیرو داون» یکی از جسورانهترین و جاهطلبانهترین بازی هایی بود که در نسل قبل روانه کنسول پلی استیشن ۴ شد. بازی هورایزن از آن دست محصولاتی است که کمتر شرکتی حاضر میشود ریسک آن را به جان بخرد، به سازندگان آن اعتماد کند و بر روی آن سرمایهگذاری زیادی انجام دهد؛ اما سونی با اعتماد به استودیو گوریلا گیمز، توانست یکی از متفاوتترین و بکرترین بازی های نسل هشتم را به نام خود ثبت کند. از داستان شروع کنیم؛ بازی «هورایزن زیرو داون» در جهانی دور و آخرالزمانی اتفاق میافتد؛ تمدن بشری سالهاست که نابود شده و تمام دستاوردهای انسان خوراک طبیعت گشته است. در چنین جهانی که دایناسورهایی ربات مانند بر آن حکمرانی و انسانها بهصورت قبیلهای زندگی میکنند، دختری به نام ایلوی به دنبال پیدا کردن هویت خود است و در این مسیر دیوایسی را پیدا میکند که اطلاعات زیادی از گذشته انسانها به او میدهد و تواناییهای زیادی به او میبخشد. حال و پس از گذشت چندسال از این اتفاق و زمانی که او دیگر بزرگشده، ایلوی تصمیم میگیرد به دنبال پاسخ سؤالهای خود برود و معنایی برای زندگی خود بیابد. «هورایزن زیرو داون» از داستانی غنی و چندلایه بهره میبرد و روایتی جذاب و نفسگیر دارد. در رأس این قصه نیز ایلوی قرار دارد که بهقدری شخصیتپردازی و صداپیشگی خوبی دارد که بهسرعت در فهرست کاراکترهای ویدیوگیمی موردعلاقه شما قرار خواهد گرفت. گوریلا نیز به تعادلی بینظیر در خلق جهانی آیندهنگرانه و درعینحال باستانی دست پیدا میکند. یکی از مواردی که از همان ابتدا مخاطبان را ماتومبهوت خود میکند؛ گرافیک خارقالعاده و زیبایی بیاندازه جهان بازی است. محیطها، چهرهها و مکانها در بازی بهقدری با وسواس طراحی شدهاند و گوریلا گیمز به حدی از قدرت کنسول PS4 به نفع این ماجرا استفاده کرده است که چارهای جز تحسین سازندگان آن نخواهید داشت. گیمپلی بازی هورایزن نیز بسیار سرگرمکننده و اعتیادآور کار شده و از لحظه لحظهٔ آن لذت خواهید برد؛ حالا چه بخواهد مبارزه با دشمنان و روباتهای بازی باشد، چه پلتفرمینگ و چه حتی قدم زدن در جهان آن. در بازی پلی استیشن «هورایزن زیرو داون» شما سلاحهای مختلفی در اختیار ندارید و میتوان گفت که تنها اسلحه شما در بازی، تیروکمان ایلوی است. اما همین تیروکمان آنقدر مادها و حالتهای متنوع دارد و آنقدر برای آن آپگریدهای مختلفی درنظر گرفته شده تا شما را از هر نوع سلاح دیگری بینیاز کند. طراحی UI و رابط کاربری بازی نیز بسیار جذاب و البته روان است و همین مورد به بهبود تجربه شما از بازی کمک شایانی کرده است. در آخر تنها چیزی که میتوان گفت این است که بازی «هورایزن زیرو داون» اثری است که بههیچوجه نباید خود را از تجربه آن محروم کنید.
بازی Ratchet & Clank: Rift Apart
استودیو سازنده: اینسامنیاک گیمز
تاریخ انتشار: ۱۱ ژوئن ۲۰۲۱
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۸
بازی «رچت اند کلنک: ریفت اپارت» یکی از اولین بازی های پلی استیشنی بود که بهطور انحصاری و برای کنسول PS5 معرفی شد و نمایشهای بازی آنقدر خارقالعاده بود که همه توجهها را به سمت خودش جلب کرد. با این وجود اما بسیاری از طرفدارن نگران بودند که نکند بازی تنها یک شوکیس گرافیکی برای به رخ کشیدن قدرت کنسول جدید سونی باشد اما استودیو اینسامنیاک گیمز با انتشار ریفت اپارت به تمام این نگرانیها پایان داد؛ چراکه بازی علاوه بر داشتن جلوههای بصری و گرافیکی خیرهکننده، از گیمپلیای درگیرکننده و داستانی جذاب هم بهره میبرد. بازی «رچت اند کلنک: ریفت اپارت» به معنی واقعی کلمه یک عنوان نسل بعدی محسوب میشود و ویژگیهایی دارد که به مخاطب نشان میدهد که کنسول جدید چه پیشرفتهایی داشته است. برای مثال یکی از دلایل اصلیای که بازی هیچرقمه نمیتوانست برای PS4 عرضه شود، مربوط به یکی از مکانیزمهای اصلی گیمپلی بازی میشود؛ قابلیتی که در آن و به وسیله پورتالهایی خاص، درلحظه میان جهانهای مختلف جابهجا شوید و این رفتوآمد بین دنیاهای بازی تنها با SSD فوقسریع پلی استیشن ۵ امکانپذیر میباشد. اما سوای گرافیک فنی و بصری بازی که از بهترینهای نسل میباشد و همینطور بهرهگیری از ویژگیهای کنترلر دوالسنس و صدای سهبعدی، بازی از نظر گیمپلی و همینطور داستان نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد. داستان بازی ریفت اپارت روایتی آشنا دارد و بزرگترین نقطه قوت آن در پیشگرفتن رویکردی تازه در روایتش است. رچت، کلنک و دکتر نفریوس به جهانی موازی تلهپورت میشوند؛ جایی که فضا و زمان بهنوعی از هم جدا میشوند و در اثر انفجارهایی به بافت آنها آسیب وارد میشود. حال درچنین شرایطی کلنک از دوست صمیمی خود جداافتاده و در اثر انفجار یک دست خود را نیز از دست داده است. کلنک که تنها شده است با شخصیت جدیدی به نام «ریوت» آشنا میشود تا به کمک او هم رچت را پیدا کند و هم مقابل نقشههای شوم دکتر نفریوس باایستد. شخصیت ریوت را بدون شک میتوان بهترین ویژگی داستان جدیدترین نسخه بازی «رچت اند کلنک» دانست و سازندگان از طراحی و ظاهر گرفته تا صداپیشگی و دیالوگنویسی، برای او سنگتمام گذاشتهاند؛ به گونهای که حتی شخصیت رچت نیز در سایه او قرار میگیرد. از داستان که بگذریم بازی «رچت اند کلنک: ریفت اپارت» از لول دیزاین فوقالعادهای بهره میبرد که آنقدر طراحی متنوعی دارند که گیمر حتی ثانیهای خسته نمیشود و بازی بههیچوجه به ورطه تکرار نمیافتد. تمرکز سازندگان بر روی ارائه تجربهای یکپارچه که بهلطف سختافزار قدرتمند PS5 عملی شده، ارزش تکرار بازی را بهشدت بالا برده است. بازی تنوع سلاح بسیار خوب و بالایی دارد و به زیبایی هرچه تمامتر شما را به استفاده از هر یک تشویق میکند. از طرفی دشمنان بازی نیز تنوع خوبی دارند و مبارزه با هریک از آنها در شرایط مختلف، استراتژی منحصربهفردی را طلب میکند. درمجموع بازی «رچت اند کلنک: ریفت اپارت» اثری کامل از هرجهت است و با ویژگیهای مثبت بیشماری که دارد، باید از اولین بازی هایی باشد که بر روی کنسول پلی استیشن ۵ به سراغ تجربه آن میروید.
بازی Persona 5
استودیو سازنده: اتلوس
تاریخ انتشار: ۴ آوریل ۲۰۱۷
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۳
بازی های نقشآفرینی ژاپنی یا به اصطلاح JRPG همانطور که از نامشان پیداست، مخاطبهای خاصی را هدف قرار میدهند. اما برخی بازی های پلی استیشن این سبک هستند که آنقدر در اجرای تکتک اجزای سازنده خود بینقص عمل میکنند و مرزهای ژانر خود را به جلو میبرند که گیمرها با هر نوع سلیقهای را به خود جذب میکنند و تجربه آنها برای همه ضروری میشود. Persona 5 از جمله این بازیها است که سبک خود را که سالها بود طرفداران خود را از دست داده بود و در یک مسیر ثابت و بدون خلاقیت گام برمیداشت را متحول کرد. بازی Persona 5 داستان جالبی را تعریف میکند و از روایت خوبی بهره میبرد. داستان در مورد گروهی از دوستان دبیرستانی است که بهطور اتفاقی متوجه داشتن توانایی خاصی میشوند. این توانایی خاص پرسونا نام دارد و این قدرت به آنها اجازه میدهد تا ذات واقعی افراد را آشکار کنند و از نقابی که زدهاند پرده بردارند. این گروه از دوستان که نام خود را Phantom Thieves of Hearts گذاشتهاند، در طول بازی به دنبال شکار چنین افرادی میروند تا با سیاهی درون این افراد مبارزه و درنهایت پرسونای آنها را آزاد کنند. یکی از ویژگیهای مثبت داستان بازی این است که کوچکترین تصمیمات شما در طول روند بازی بر ادامهٔ مسیر قصه تأثیر قابلتوجهی میگذارد و انتخابها صرفاً ظاهری نیستند. از نظر گیمپلی نیز بازی در چارچوبهای سبک JRPG عالی عمل میکند و مبارزات نوبتی در آن لذتبخش هستند و بهخوبی در بازی تعبیه شدهاند. در کنار تمام این موارد Persona 5 از طراحی هنری بینظیری بهره میبرد و موسیقیهای گوشنواز آن در بهترین جاهای ممکن مورداستفاده قرار میگیرند. نسخه رویال بازی که محتویات بیشتری را به بازی اضافه میکرد سه سال پس از نسخه اصلی عرضه شد و بار دیگر کاربلدی استودیو اتلوس و تسلط آنها به این ژانر را به همگان یادآوری کرد.
بازی Final Fantasy 16
استودیو سازنده: کریتیو بیزینس یونیت ۳
تاریخ انتشار: ۲۲ ژوئن ۲۰۲۳
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۷
بازی «فاینال فانتزی ۱۶» یکی از موردانتظارترین آثار انحصاری پلی استیشن ۵ بود که دلیل اصلی عده زیادی برای خرید این کنسول محسوب میشد. فاینال فانتزی ار قدیمیترین آیپیهای صنعت گیم است که نسخههای فراوانی از آن به بازار عرضه شدها و بعضی از آنها نیز به جایگاه افسانهای در میان مخاطبان دست پیدا کرده است. «فاینال فانتزی ۱۶» را نیز با ارفاق میتوان در میان بهترین بازی های این سری قرار دارد و از آن بهعنوان محصولی که میتواند زیباییهای این مجموعه را به رخ بکشد یاد کرد. «فاینال فانتزی ۱۶» تفاوتهای بسیاری با دیگر نسخههای این مجوعه بازی محبوب دارد اما با این حال، روح فرنچایز را در خود حفظ کرده و در عین متفاوت بودن به ریشههای این سری وفادار است. گیمپلی بازی تلفیقی از الگوبرداری از المانهای امتحان پس داده و نوآوریهای کاملاً جدید است. سبک بازی را میتوان در چارچوبهای ژانر هکانداسلش طبقهبندی کرد و بازی بهخوبی از قابلیتهای منحصربهفرد این ژانر برای تزریق روحی تازه به مجموعه استفاده کرده است. شما در بازی میتوانید برای مبارزات خود از شمشیر، جادو یا ترکیبی از هر دو استفاده کنید و حتی کمبوهایی خاص بسازید و روش مبارزاتی خود را کاملاً شخصیسازی کنید. در بازی ما در نقش کلایو قرار میگیریم؛ پسری از سرزمین رزاریا که برخلاف برادرش جاشوآ، تواناییها و قدرتهای فراانسانی ندارد و همین مورد موجب شده که از کودکی مورد بیمهری والدین خود قرار بگیرد. حال و در طی اتفاقاتی کلایو برادر خود را از دست میدهد و پس از ۱۳ سال از بروز آن حادثه، برای یافتن جواب سوالات همیشگی خود وارد سفری طولانی و طاقتفرسا میشود. داستان بازی پلی استیشن «فاینال فانتزی ۱۶» از روایت بسیار خوبی بهره میبرد و شخصیتهای موجود در آن پرداخت خیلی خوبی دارند. قصه بازی نیز درنهایت و بهخوبی جمعبندی میشود و گیمر را از دنبالکردن آن راضی نگه میدارد. کارگردانی کاتسینها و همینطور موسیقی بازی در سطح فوقالعادهای قرار دارند و قرارگیری این دو در کنار یکدیگر منجر به خلق برخی از حماسیترین وعظیمترین لحظات کل مجموعه فاینال فانتزی شده است. بازی «فاینال فانتزی ۱۶» به گونهای ساخته شده که هم طرفداران قدیمی این مجموعه و هم گیمرهای جدید بتوانند با آن ارتباط بگیرند و از تجربهاش لذت ببرند.
بازی The Last Guardian
استودیو سازنده: تیم ICO، ژاپن استودیو
تاریخ انتشار: ۶ دسامبر ۲۰۱۶
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۲
«آخرین نگهبان» اثری بود که بعد از سالها انتظار بالاخره به دست گیمرها رسید و نشان داد که ارزش این همه صبر را داشته است. بازی های پلی استیشن فومیتو اوئدا و تیم ICO بیشتر از اینکه محصولی سرگرمکننده باشند، به مانند یک اثر هنری میمانند. بازی هایی که باید با صبر و حوصله به سمت آنها بروید و در چنین شرایطی است که بازیها ارزش خود را نمایان و شما را در دنیایشان غرق میکنند. داستان بازی «آخرین نگهبان» به مانند دیگر بازی های اوئدا مرموز، خلوت و البته زیبا است. داستان پسری که ناگهان در غاری از خواب بیدار میشود، طرحهای کشیده شده بر روی بدن خود را میبیند و سپس با موجودی عظیمالجثه روبهرو میشود. موجودی که پسرک او را «تریکو» صدا میزند و پس از درمان زخمهایش، رابطهای عمیق بینشان شکل میگیرد. ما در طول بازی به تریکو نیاز داریم و گذشتن از اکثر معماها و چالشهای بازی بدون او غیرممکن است و گیمپلی بازی نیز بر این اساس ساخته شده است. البته تریکو موجودی نیست که همیشه به حرف ما گوش دهد و به ما در پیشروی در بازی کمک کند؛ تریکو گاهیاوقات لوس میشود، لج میکند و یا ما را نادیده میگیرد؛ درست مثل یک حیوان خانگی. موردی که شاید برای گیمر بسیار اذیتکننده بهنظر برسد؛ اما جادوی بازی در همینجا اتفاق میافتد و میزان صبر بازیکن در این نقطه سنجیده میشود. اگر بتوانید این مورد را تحمل کنید بازی با داستان عالی و دنیایی که خلق میکند پاداشی به شما خواهد داد که ارزشش هیچوقت کم نمیشود. بازی گرافیک بصری خارقالعادهای دارد و امضای تیم ICO در لحظه لحظهٔ بازی دیده میشود. موسیقی و کارگردانی بازی نیز در بالاترین سطح ممکن قرار دارند. «آخرین نگهبان» در میان بازیها و اکشنهای تکراری و شلوغ، به مانند یک الماس در انبوه سنگها میماند. «آخرین نگهبان» با خودش آرامش میاورد و به جای حرف زدن شما را به سکوت دعوت میکند. «آخرین نگهبان» آنچنان بازی منحصربهفرد و اثر هنری فوقالعادهای است که بههیچوجه نباید خودتان را از تجربه آن محروم کنید.
بازی Horizon Forbidden West
استودیو سازنده: گوریلا گیمز
تاریخ انتشار: ۱۸ فوریه ۲۰۲۲
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۸
بازی پلی استیشن Horizon Forbidden West به عنوان دنباله بازی موفق قبلی، کارش را در خلق دنیایی بزرگتر، برطرف کردن نقاط ضعف قسمت قبلی و اضافه کردن مکانیکها و نوآوریهای جدید بهخوبی انجام میدهد و از این آزمون سخت سربلند بیرون میآید. اولین موردی که در Forbidden West توجه شما را به خود جلب میکند، گرافیک فنی و همینطور هنری بازی است. جهان بازی آنقدر چشمنواز است و آنقدر جزئیات کمنظیری دارد که ممکن است در طول بازی کنترلر خود را کنار بگذارید و محو زیبایی آن شوید. این کار سازندگان وقتی باارزشتر میشود که بدانید Forbidden West یک بازی میاننسلی است و توانسته همچنین گرافیک معرکهای را بر روی سختافزار نسل قبل نیز اجرا کند. Forbidden West یک داستان شنیدنی را برای ما تعریف میکند که اتفاقات آن پس از پایان قسمت اول بازی جریان دارد. داستان بازی چیز جدیدی نیست که مشابه آن را جای دیگری ندیده باشیم؛ اما به خوبی روایت میشود و ریتم مناسبی دارد و همین مورد باعث میشود که بازی در این بخش نمره قبولی کسب کند. یکی از بزرگترین نقاط قوت Forbidden West مراحل فرعی بازی هستند که بعضیها از آنها آنقدر جذاب کار شدهاند که ممکن است شما را تا ساعتها از رفتن به سراغ مأموریتهای اصلی بازی منصرف کنند. جهان بازی بسیار وسیعتر از قسمت قبل شده و از مناطق برفی تا جنگلهای بکر در بازی یافت میشوند و گیمر را به گشتوگذار در آن ترغیب میکنند. گیمپلی بازی نیز در قسمت دوم دچار تغییرات ریز و درشتی شده که در مجموع باعث تکامل یافتن و بهتر شدن این جنبه از بازی شده است. مبارزات به شکلی عالی طراحی شدهاند و نبرد با دشمنان چه بهصورت مخفیکاری و چه به صورت مستقیم بسیار لذتبخش است. سیستم پلتفرمینگ نیز در Forbidden West نسبت به بازی قبل بسیار بهتر کار شده و گوریلا تلاش زیادی برای بهبود این جنبه از بازی داشته است. در مجموع بازی Horizon Forbidden West عنوانی سرگرمکننده با گرافیک خارقالعاده، جهانی غنی و گیمپلیای هیجانانگیز است که میتواند ساعتهای بسیار خوبی را برای هر گیمری بسازد.
بازی Death Stranding
استودیو سازنده: کوجیما پروداکشنز
تاریخ انتشار: ۸ نوامبر ۲۰۱۹
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۲
«دث استرندینگ» یکی از متفاوتترین و خاصترین بازی های پلی استیشن است که صنعت گیم تا کنون به خود دیده است. اثر هیدئو کوجیما آنقدر حاشیه درست کرد که گیمرها به دوسته موافقان و مخالفان بازی تبدیل شدند؛ بعضیها عاشق آن شدند و برخی دیگر حتی تحمل تجربه ساعتی از بازی را نداشتند. کوجیما با تبدیل یکی از مکانیکهای ساده هر بازیای به المان اصلی گیمپلی، برخلاف جهت آب شنا میکند و ریسک تغییری بزرگ را به جان میخرد. اینکه کوجیما چقدر در این امر موفق بوده یا نه سوالی است که تنها خود گیمر و با تجربه اثر میتواند به آن پاسخ دهد اما سوای این موارد دث استرندینگ ویژگیهای بسیار خارقالعادهای دارد که نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد. داستان، گرافیک فنی و هنری، کارگردانی، صداگذاری و اکتینگ از مواردی هستند که حتی مخالفان سرسخت بازی نیز نمیتوانند در خوب بودن آنها ایرادی وارد کنند. «دث استرندینگ» داستانی را تعریف میکند که استعارههای مهمی در آن نهفته است و میتوان بهراحتی آن را به جهان فعلی تعمیم داد و تشابهات میان آنها را پیدا کرد. داستان بازی زمانی اتفاق میافتد که در اثر انفجارهایی که به آنها Voidout میگویند، بشریت در معرض انقراض گرفته، ارتباط شهرها از یکدیگر قطع شده و جهان مردگان به زندهها پیوند خورده است. شما در نقش سم پوتر بریجز قرار میگیرید؛ فردی که تنها کسی است که توانایی عبور از مناطق صعبالعبور برای اتصال شهرها به همدیگر را دارد. شخصیتپردازی کاراکترها به لطف قلم کوجیما عالی نوشته شده و بهلطف بازیگران بزرگی همچون مدس میکلسن و لیا سیدو، ملموس شده است. گیمپلی بازی نیز با اینکه المانهای اکشن و بخشهای شوتینگ نیز دارد، اما بخش عمده آن را راه رفتن، جابهجایی بین مناطق مختلف و حمل محمولهها شکل داده است. شاید در نگاه اول این قضیه خستهکننده بهنظر برسد (که بسیاری از گیمرها همچین اعتقادی دارند) اما مکانیکهای این جنبه از بازی به قدری دقیق و پرجزئیات کار شدهاند که کار سادهای همچون جابهجایی بارها و قدم زدن در جهان وسیع میتواند از المانهای اکشن بسیاری از بازی های دیگر بهتر و سرگرمکنندهتر باشد. «دث استرندینگ» درباره تنهایی است؛ تنها در جهانی خالی، و کوجیما به بهترین شکل این حس را به گیمرها انتقال داده و به فرد آرامشی میدهد که او را به خلوت کردن با خود ترغیب میکند. بازی «دث استرندینگ» اثری نیست که بتوان به همه آن را پیشنهاد کرد اما اگر بهدنبال تجربهای میگردید که هیچجای دیگر نمیتوان مانند آن را پیدا کرد، آخرین ساخته هیدئو کوجیما را از دست ندهید.
بازی Final Fantasy 7
استودیو سازنده: اسکوئر انیکس
تاریخ انتشار: ۱۰ آوریل ۲۰۲۰
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۷
فاینال فانتزی ۷ بازسازی عنوانی خاطرهانگیز است که در سال ۱۹۹۷ و برای کنسول PS1 منتشر شده بود؛ بازسازیای که هواداران انتظار زیادی برای آن کشیده بودند. اسکوئر انیکس اما با فاینال فانتزی ۷ ریمیک هم طرفداران قدیمی را که بازی حکم یک نوستالژی مقدس برای آنها داشت را راضی کرد و هم توانست با گیمپلی مدرن و بهبودهای گرافیکی فراوان، گیمرهای جدید را به خود جذب کند. داستان بازی فاینال فانتزی ۷ در شهر میدگار جریان دارد؛ شهری استیمپانکی که توسط سازمان مخوف شینرا اداره میشود. حال شخصیت اصلی داستان یعنی کلاود که خود عضو سابق ارتش شینرا بوده است، تصمیم میگیرد تا با کمک گروه اولانچ، شینرا را نابود کند. بازی پلی استیشن از شخصیتپردازی غنی بهره میبرد و با استفاده از توهمات کلود، میان گذشته، ترسها و تروماهای او پرسه میزند و بهخوبی عذابی که شخصیت اصلی قصه ما به آن دچار شده است را ملموس میکند. مبارزات نوبتی و استفاده از جادوها و کمبوهای مختلف به لطف قابلیت ATB به خوبی در بازی پیادهسازی شدهاند و نبردهای فاینال فانتزی ۷ را به یکی از جذابترین بخشهای آن تبدیل کردهاند. باسفایتها تنوع بسیاری خوبی در بازی دارند و شاهد انواع و اقسام باسها با نقاط ضعف مختلف و حتی شکلهای عجیب هستیم. در بازی سیستم پلتفرمینگ نیز بهکاررفته تا گیمپلی اثر تنوع خوبی به خود بگیرید. از نظر گرافیک فنی و هنری نیز فاینال فانتزی ۷ واقعاً چشمنواز است و از طراحی صورت کاراکترها تا محیط و اتمسفر همگی کیفیت بسیار خوبی دارند. موسیقیهای بازی نیز بهطور کامل بازسازی شدهاند و میتوانند همان حس خوش قدیمی را برای شما یادآوری کنند. در مجموع فاینال فانتزی ۷ عنوانی است که حتی اگر با این مجموعه هیچ آشنایی هم نداشته باشید، باز هم میتوانید به سراغ آن بروید و از تجربهاش و قدم زدن در خیابانهای میدگار لذت ببرید.
بازی Demon’s Souls
استودیو سازنده: بلوپوینت، ژاپن استودیو
تاریخ انتشار: ۱۱ نوامبر ۲۰۲۰
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۲
Demon’s Souls عنوانی بود که در سال ۲۰۰۹ و توسط استودیو فرامسافتور به بازار عرضه شد. بازی پلی استیشنی که آنقدر سخت و جدید بود که سونی تصمیم گرفت در ابتدا تنها آن را در ژاپن عرضه کند. اما یازده سال پس از این اتفاق، سونی و شخص یوشیدا به اهمیت این بازی و تأثیرگذاری آن پی بردند و تصمیم گرفتند که بازی را بهعنوان یکی از عناوین روز عرضه کنسول PS5 منتشر کنند. بلوپوینت که خودش را بهعنوان استودیویی که کار بازسازی بازیها را به بهترین شکل انجام میدهد اثبات کرده است، وظیفه ساخت این عنوان را برعهده گرفت و آنقدر کارش را خوب انجام داد که پس از انتشار ریمیک Demon’s Souls، سونی این استودیو را خریداری کرد. ریمیک Demon’s Souls علاوه بر بهبود جلوههای بصری و گرافیکی بازی تا بالاترین حد ممکن، همچنان روح بازی اصلی را حفظ کرده و کاملاً به اثر کالت هیدتاکا میازاکی وفادار است. بلوپوینت احترام زیادی به بازی اصلی گذاشته و حتی موسیقیهای بازی را نیز توسط یک گروه ارکستر در کلیسایی آکوستیک، دوباره ضبط کرده است. داستان بازی Demon’s Souls درباره سرزمینی به نام بولتاریا است؛ سرزمینی که توسط مه تسخیر شده و روح انسانها به تسخیر شیاطین درآمده است. ما در نقش قهرمان بازی تصمیم میگیریم که به هر پنج آرچاستون بازی برویم، باسهای مختلف را شکست دهیم و سرزمین بولتاریا را از دست مه و شیاطین نجات دهیم. اگر با عناوین سری سولز آشنا باشید میدانید که داستان در این بازیها به صورت کاتسینهای سینمایی یا از طریق دیالوگهای ردوبدل شده میان کاراکترها روایت نمیشود و باید آن را از میان نوشتهها و آیتمهایی که در گوشهوکنار نقشه پیدا میکنید متوجه شوید. بازی Demon’s Souls عنوانی است که به دلیل سختی زیادش شاید موردپسند عامه گیمرها نباشد، اما اگر به دنبال یک بازی چالشبرانگیز با گرافیک خارقالعاده میگردید یا میخواهید بدانید که پدر سبک سولزلایک از کجا آمده و چگونه محصولی است، تجربه این انحصاری پلی استیشن ۵ را از دست ندهید.
بازی Dreams
استودیو سازنده: مدیا مولکول
تاریخ انتشار: ۱۴ فوریه ۲۰۲۰
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۹
وقتی که اولینبار در مراسم رونمایی PS4 از بازی جدید استودیو مدیا مولکول یعنی دریمز رونمایی شد، شاید هیچکسی فکر نمیکرد که ایدهٔ جاهطلبانه این استودیو بتواند رنگ واقعیت به خود بگیرد. اما هفت سال پس از آن روز دریمز بالاخره عرضه شد و نشان داد که بلندپروازیهای مدیا مولکول تنها یک ترفند تبلیغاتی نبوده است. دریمز بیشتر از اینکه یک بازی باشد، ابزاری برای خلق بازیها و جهانهای مختلف است. در بازی پلی استیشن دریمز میتوانید هر چیزی که میخواهید اعم از گیمپلی، نقاشی، موسیقی، انیمیشن و… را بسازید و خلق کنید. البته شما میتوانید سراغ بازیها و مواردی که توسط افراد دیگر خلق شده است نیز بروید و آثار آنها را تجربه کنید. در دریمز هزارانهزار بازی مختلف از سبکها و ژانرهای گوناگون وجود دارد و برخی از آنها کیفیت بسیار خوبی نیز دارند؛ به حدی که میتوانند شما را تا ساعتها سرگرم کنند. بازی دریمز یک داستان کوتاه چندساعته نیز دارد که تمام آن در درون بازی و با ابزارهای داخل آن ساخته شده است. داستان نوازندهای به نام آرت که از گروه موسیقی خود جدا شده و حال در رؤیاها و واقعیت زندگیاش سفر میکند. داستان بازی کیفیت بسیار خوبی دارد و خلاقیت از درون آن فوران میکند. اگر به بازیسازی علاقه دارید، ایدههای دیوانهوار دارید و یا میخواهید آثار دیگر افراد را تجربه کنید، دریمز بهترین جا برای تحقق رؤیاهای شما است.
بازی God of War: Ragnarok
استودیو سازنده: سانتامونیکا
تاریخ انتشار: ۹ نوامبر ۲۰۲۲
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۴
«گاد آف وار: رگناروک» یکی از موردانتظارترین دنبالهها در صنعت بازی پلی استیشن بود که به دلیل موفقیت غولآسا قسمت قبل، توقع زیادی از آن میرفت؛ توقعی که استودیو سانتامونیکا آن را بهترین شکل برآورده کرد و ماجراجوییهای کریتوس و پسرش در سرزمینهای نورث را به بهترین شکل به سرانجام رساند. «گاد آف وار: رگناروک» چند برابر بزرگتر از بازی است که در سال ۲۰۱۸ عرضه شد و تعداد کاراکترها تا تنوع دشمنان و محیط در این بازی بسیار بیشتر شده است. داستان بازی در ادامهی قسمت اول است و گفتن کوچکترین حرفی از آن وقایع نسخه بازی قبلی را لو خواهد داد. با این حال و پس از محقق شدن آرزوی فی، کریتوس و آترئوس برای رگناروک آماده میشوند و خدای جنگ بهتر از همه میداند که راهی برای فرار از این جنگ و رسیدن به آرامش وجود ندارد. بازی داستانی پرجزئیات را استادانه روایت میکند و پرداخت مناسبی به همه کاراکترها دارد؛ پرداختی که به لطف بازیگرانی ماهر محقق شده است. گیمپلی و در رأس آن کامبت بازی، بسیار بهتر، پختهتر و جذابتر از قبل شده است و مبارزات بازی مهیج، سریع و لذتبخش هستند. یکی از انتقاداتی که بازی گاد آف وار ۲۰۱۸ وارد میشد، کمبود و تنوع پایین باسفایتهای آن بود؛ مشکلی که در رگناروک رفع شده و آنقدر باسهای متفاوت با شیوه مبارزاتی مختلف در بازی میبیند که هیچوقت برای شما تکراری نخواهد شد. رگناروک همچنین میزبان برخی از حماسیترین و بهترین لحظات کلی سری میباشد که بعید است از یاد کسی برود. برخلاف بازی اول که تنها میتوانستید به چند سرزمین محدود سفر کنید، رگناروک اجازه حضور در هر ۹ قلمرو نورث را به شما میدهد و سرزمینهایی همچون آسگارد و نیفلهایم و یوتوننایم در بازی قابل دسترسی هستند. مأموریتهای فرعی نیز به مانند گذشته عالی طراحی شده و پاداشهای خوبی را برای گیمر به ارمغان میاروند. گرافیک فنی و هنری بازی خارقالعاده هستند و حتی در مواقعی گیمر را به بهت فرو میبرد. کارگردانی کاتسینهای بازی نیز عالی کار شده و اریک ویلیامز در قامت کارگردان این نسخه کاری کرده که خلاء کوری بارلوگ بههیچوجه احساس نشود. «گاد آف وار: رگناروک» بدونشک از بهترین بازی های چندسال اخیر است و تجربهای میباشد که در تجربه آن حتی لحظهای نباید تردید کنید.
بازی Marvel’s Spider-Man
استودیو سازنده: اینسامنیاک گیمز
تاریخ انتشار: ۷ سپتامبر ۲۰۱۸
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۷
اسپایدرمن بدون شک یکی از محبوبترین شخصیتهای ابرقهرمانی و بیتردید پرطرفدارترین کاراکتر مارول است. کاراکتری که فیلمها و بازی های گوناگونی بر اساس آن ساخته شده است و حضورش در هر محصولی میتواند فروش آن را تضمین کند. در سال ۲۰۱۶ سونی از حق امتیاز بازی اسپایدرمن که در اختیارش قرار گرفته بود استفاده و از بازی Marvel’s Spider-Man رونمایی کرد؛ بازی که قرار بود عظیمترین پروژه ساخته شده از روی این کاراکتر باشد. دو سال بعد بازی عرضه شد و اینسامنیاک گیمز علاوه بر عمل به وعدههای خود، بهترین اثر خلق شده بر مبنای مرد عنکبوتی را خلق کرد. بازی جهان بزرگی دارد و نیویورک Marvel’s Spider-Man با بالاترین دقت و وسواس ممکن خلق شده است. داستان بازی هشت سال پس از تبدیل پیتر پارکر به مرد عنکبوتی روایت میشود و نیویورک دوباره در خطری جدی قرار گرفته و توسط آنتاگونیستهای معروف جهان مارول، مورد تهدید واقع شده است. حال پیتر به کمک مری جین و مایلز مورالز باید به جنگ الکترو، راینو، اسکورپیون و دکتر اختاپوس برود. داستان بازی ریتم خوبی دارد، دیالوگنویسیهایش هوشمندانه است و لحظات تأثیرگذار و احساسی زیادی را در خود جایداده است. سیستم مبارزاتی بازی که از سری بازی های بتمن آرکام الهامبرداری شده بسیار سریع و هیجانانگیز است و این هیجان با ترکیب گجتهای منحصربهفرد اسپایدرمن به اوج خود میرسد. سیستم تارزنی در بازی پلی استیشن هم بسیار روان کار شده و شاهد انیمیشنهای جالبی در هنگام پرواز در میان ساختمانهای شهر هستیم. گرافیک فنی و بصری بازی نیز کیفیت قابلقبولی دارد و این موارد بهعلاوهٔ موسیقی شنیدنی و نقشآفرینیهای عالی جذابیت بازی را دوچندان کرده است. هرچند که بازی عاری از نقطهضعف هم نیست و طراحی مراحل فرعی همینطور و عدم پویایی شهر ممکن است پس از مدتی برای شما آزاردهنده شود، اما Marvel’s Spider-Man بهقدری سرگرمکننده است که مطمئناً در طول تجربه آن به هیچچیز جزء نجات نیویورک از دست دشمنان فکر نخواهید کرد.
بازی Ghost of Tsushima
استودیو سازنده: ساکرپانچ
تاریخ انتشار: ۱۷ جولای ۲۰۲۰
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۳
رؤیای سامورایی شدن و هدایت کاتانا به بدن دشمنان، همیشه با ما بوده و بازی های فراوانی با این موضوع ساخته شدهاند؛ اما هیچکدام نتوانستند به سطحی از کیفیت برسند که در یادها ماندگار شوند. اما ساکرپانچ بهعنوان یک استودیو آمریکایی و زیر نظر سونی، تصمیم گرفت تا بازی با محوریت ساموراییها و درباره تاریخ ژاپن بسازد؛ عنوانی که حتی تحسین مردم بومی این کشور و افراد صاحبسبک این ژانر را در پی داشت. اختتامیه سونی در نسل هشتم با Ghost of Tsushima به بهترین شکل رقم خورد و پایانی دلپذیری همچون این بازی، قدرت سونی در خلق عناوین انحصاری و داستانمحور را بار دیگر ثابت کرد. داستان بازی گوست آف سوشیما درباره یک سامورایی شکستخورده به نام جین ساکای است؛ فردی معمولی که هیچ توانایی غیرانسانی ندارد و همین مورد باعث همزادپنداری گیمر با او میشود. ساکای پس از حمله مغولها به جزیره سوشیما و به اسارت در آمدن عمویش که او را بزرگ کرده، تصمیم میگیرد به آنها حمله کند. اما جین متوجه میشود که روشهای سامورایی برای شکست مغولها جواب نمیدهد و قهرمان ما برای شکست دشمنان باید به روشی روی بیاورد که دقیقاً در مقابل آموزههای سامورایی قرار میگیرد؛ روشی که او را تبدیل به شبح سوشیما میکند. بازی از داستان بسیار خوبی بهره میبرد و گیمر را تا انتها به دنبال خود میکشاند. جهانی که ساکرپانچ در آخرین بازی خود خلق کرده بهقدری زیبا است که دوست دارید با اسب خود در آن قدم بزنید و محو تماشای آن شوید. گیمپلی بازی روندی درگیرکننده دارد و بسیار جذاب کار شده است. مکانیکها و المانهای مختلف بازی به خوبی در یکدیگر پیچ شدهاند و همین باعث ایجاد حس غوطهوری در گیمر میشود. شما در بازی پلی استیشن گوست آف سوشیما میتوانید به دو روش مستقیم یا مخفیکاری دشمنان را از راه بردارید که هرکدام ویژگیها و جذابیتهای خاص خودشان را دارند. مراحل اصلی بازی از طراحی خوبی بهره میبرند و افتادن به ورطهٔ تکرار بههیچوجه دربارهٔ آنها صدق نمیکند. اما چیزی که گوست آف سوشیما را به یک بازی جهان باز معرکه تبدیل میکند، مراحل فرعی و توجهی است که سازندگان به آن داشتهاند. مراحل فرعی گوست آف سوشیما بهقدری باکیفیت طراحی شدهاند و آنچنان سناریونویسیهای قدرتمندی دارند که دوست دارید قبل از مراحل اصلی به سراغ آنها بروید. به مانند آثار نقشآفرینی شما میتوانید سلاحها، لباسها و ظاهر جین را تغییر و مهارتهای مختلف او را ارتقا دهید. گرافیک فنی و مخصوصاً هنری بازی به معنی واقعی کلمه مسحورکننده است و به لطف قابلیت فوتومود پر جزئیات بازی، دوست دارید عکسهای بسیاری را ثبت کنید. بازی همچنین از یک حالت به نام «کوروساوا مود» نیز بهره میبرد که بازی را به شکل فیلمهای این کارگردان بزرگ ژاپنی به تصویر میکشد. موسیقیهای بازی نیز قطعاً در فهرست بهترین آلبومهای موسیقی خلق شده برای یک بازی قرار میگیرند و کار شیگرو اومهبایاشی و ایلان اشکری دست کمی از شاهکار ندارد. در مجموع گوست آف سوشیما اثری است که حتماً باید آن را تجربه کنید و از قدم گذاشتن به تاریخ کمتر شنیده شدهای از ژاپن لذت ببرید.
بازی The last of Us Part I
استودیو سازنده: ناتیداگ
تاریخ انتشار: ۲ سپتامبر ۲۰۲۲
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۸۸
سال ۲۰۱۳ بود که یکی از مهمترین بازی های تاریخ صنعت ویدیوگیم عرضه شد و داستانگویی در این مدیوم را به سطح والاتری ارتقا داد. The Last of US آنقدر اتفاق مهمی بود که نهتنها ورق را در آخرین هفتههای نسل هفتم به نفع سونی و پلی استیشن ۳ برگرداند، بلکه قابلیتهای مدیوم بازی را به ورای مرزهای آن صادر کرد و باعث شد افراد بیشتری آن را جدی بگیرند. حال در سال ۲۰۲۲ و ۹ سال پس از عرضه بازی، سونی و استودیو ناتیداگ تصمیم گرفتند نسخه ریمیک بازی را به صورت انحصاری برای کنسول PS5 و همینطور PC منتشر کنند. اتفاقی که در وهله اول تعجب بسیاری از افراد دنبالکننده اخبار ویدیوگیم را برانگیخت و آنها معتقد بودند بازیای که نسخه ریمستر آن نیز برای PS4 عرضه شده بود و هنوز هم گرافیک آن از بسیاری از عناوین روز بالاتر است، نیازی به بازسازی مجدد ندارد. اما بااینوجود نسخه بازسازیشده بازی عرضه شد و توانست بازی اول را با گرافیک، انیمیشنها، بافتها و کیفیت قسمت دوم The Last of Us منتشر کند. پخش شدن سریال The Last of US و همینطور رشد محبوبیت این فرنچایز در طول ۹ سال گذشته موجب گشت که بازی The Last of Us Part I حتی با وجود قیمت ۷۰ دلاری نیز فروش بسیار خوبی را تجربه کند. بازی The Last of Us اما قله داستانگویی در ویدیوگیم و اوج هنر بازیسازی استودیو ناتیداگ است. The Last of Us عنوانی است که تمامی المانهای آن بهگونهای در یکدیگر ذوب شدهاند و همهٔ مکانیکهای آن بهقدری به قدری بهاندازه و درست کار میکنند که بازی را نمیتوان با صفتی جزء بینقص تعریف کرد. The Last of Us داستانی درباره عشق تعریف میکند؛ از اینکه این تنها حس معنوی دنیا عمیقاً چیز خشونتباری است؛ داستان مردی که در هنگام وقوع آخرالزمان دختر کوچک خود را به بدترین شکل و در جلوی چشمان خودش از دست میدهد و حال و پس از گذشت ۲۰ سال از آن اتفاق، خود را به موجودی تبدیل کرده که شاید نفس بکشد؛ اما دیگر زندگی نمیکند. صحبت دربارهٔ داستان بازی، ظرافتهای روایت آن و هنر نویسندگی نیل دراکمن خود به مقالهای مفصل و جدا نیاز دارد؛ اما همینقدر بدانید که قصه بازی آنقدر فوقالعاده است که هرگز نمیتوانید آن را فراموش کنید. به این داستان باید گیمپلی واقعگرایانه و درعینحال سرگرمکننده، گرافیک فنی و هنری خیرهکننده، کارگردانی استادانه، صداپیشگی و اکتینگهای بینظیر، انیمیشنهای باورنکردنی و موسیقیهای جاودانه گوستاوو سانتائولایا را نیز اضافه کرد. تمام این موارد باعث شده که The Last of Us تبدیل به یکی از بهترین بازی های تاریخ این صنعت و منبع الهام بسیاری از آثار بعد از خود شود. پس با تمام این تفاسیر اگر بازی اصلی را تجربه نکردهاید یا حتی ساعتها در جهان پسا آخرالزمانی آن وقت گذراندهاید، باز هم ریمیک The Last of Us Part I را از دست ندهید.
بازی Shadow of the Colossus
استودیو سازنده: تیم ICO، بلوپوینت، ژاپن استودیو
تاریخ انتشار: ۶ فوریه ۲۰۱۸
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۱
Shadow of the Colossus بیشتر از اینکه یک بازی پلی استیشن یا عناونی خلق شده برای سرگرمی باشد، یک اثر هنری است. یک اثر هنری که توسط شاعر صنعت گیم یعنی فومیتو اوئدا خلق شده است. Shadow of the Colossus از آن دست عناوینی است که بازیها را از یک مدیوم سرگرمی/تجاری به هنری تعاملی ارتقا میدهد و گواه بیانتها بودن پتانسیل این صنعت برای تعریف قصههایی است که در هیچ مدیوم دیگری قابل تعریف نیست. بازی Shadow of the Colossus در ابتدا و اولینبار، سال ۲۰۰۵ و بهصورت انحصاری روانه کنسول PS2 شد و در همان زمان نیز تبدیل به اثری خاص، نوآورانه و حتی انقلابی شد و نام خود را بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین بازی های تاریخ ثبت کرد. Shadow of the Colossus یکی از آن انحصاریهایی است که در هیچجایی جزء اکوسیستم پلی استیشن پیدا نمیشود و از آن طرف این برند نیز جایگاه و اعتبار فعلی خود را مدیون آثاری همچون آن است. بازی Shadow of the Colossus داستانی ظاهراً ساده اما بهشدت عمیق و چندلایه دارد؛ داستانی درباره پسری که برای نجات جان یک دختر، پا به سرزمینی ممنوعه میگذارد تا در ازای کشتن ۱۶ کلوسی، دخترک را دوباره به زندگی بازگرداند. اوئدا در روایت قصه خود از اضافهگویی و زیادهگویی پرهیز میکند، به مخاطبش باج نمیدهد و برداشت و تحلیل بسیاری از فصلهای قصه را بهعهده خود گیمر و برداشت شخصی او میگذارد. Shadow of the Colossus در خلق اتمسفری گیرا، عظیم و البته مرموز که حس تنهایی را به گیمر انتقال دهد موفق است و پرسهزنیها با آگرو (اسب شخصیت اصلی) در جهان بازی و کشف نقاط مختلف نقشه را به المانی که اکثر زمان گیمپلی را شکل میدهد تبدیل میکند؛ المانی که بسیار لذتبخش طراحی شده و گیمر را حتی خودخواسته نیز به این کار وا میدارد. بهطور کلی گیمپلی بازی را میتوان اینگونه شرح داد؛ پرسه در جهان بازی برای پیدا کردن کلوسی مدنظر، پیدا کردن او و فهمیدن نقاط ضعف منحصر بهفردش و درنهایت شکست دادن و بازگشت به عبادتگاه اصلی جهان بازی. هرکدام از کلوسیهای بازی طراحی فوقالعاده زیبا و البته معنیداری دارند و همین مورد موجب شده که Shadow of the Colossus یکی از بهترین کارگردانی/گرافیکهای هنری را در کل تاریخ صنعت/هنر ویدیوگیم داشته باشد. بیانصافی است اگر از بازی و اهمیت آن بگوییم و به موسیقیهای حماسی و گوشنواز کا اوتانی اشاره نکنیم؛ موسیقیهایی که با ترکیب با دیگر المانهای بازی و پخش شدنشان در هنگام مبارزات، روح شما را از بند کالبدتان جدا و زیباترین لحظات عمر ویدیوگیمی شما را خلق میکنند. استودیو بلوپوینت با بازسازی دقیق و وفادار بازی، یکی از گرانقدرترین آثار تولید شده در این مدیوم را به خوبی برای نسل جدید گیمرها قابل دسترس میکند و هوادارن قدیمی بازی را نیز به تحسین وا میدارد. در مجموع Shadow of the Colossus عنوانی است که اگر با پرسش «آیا بازی های ویدیویی هنر محسوب میشوند؟» گلاویز هستید، باید آن را تجربه کنید.
بازی Bloodborne
استودیو سازنده: فرامسافتور
تاریخ انتشار: ۲۴ مارس ۲۰۱۵
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۲
هیدتاکا میازاکی یکی از تأثیرگذارترین بازیسازهای تاریخ ویدیوگیم است؛ فردی که با وارد کردن جهانبینی منحصربهفرد خود و همینطور برداشت خاصش از گیمپلی و سختی در بازیها، سبکی به نام سولزبورن را خلق کرد و بازیسازهای بسیاری را به تقلید از خود وا داشت. یکی از بهترین و درعینحال مهمترین بازی های پلی استیشن کارنامه پربار این هنرمند ژاپنی، بلادبورن نام دارد؛ عنوانی که در سال ۲۰۱۵ و به صورت انحصاری روانه کنسول PS4 شد و توانست نگرش او به جهان بازیها را تثبیت کند. پس از همکاری سونی و استودیو فرامسافتور در خلق عنوان جریانساز Demon’s Souls، این دو بار دیگر با یکدیگر همکاری کردند تا اثر جریانساز دیگری را بسازند و ژانر سولزبورن/نقشآفرینی را چند گام به جلو ببرند. میازاکی و تیمش در خلق اتمسفر بازی بلادبورن به سراغ فضایی Gothic رفتند و محیطهای وسیع بازی را با الهام از انگلستان دوره ویکتوریا طراحی کردند. بازی در خلقی اتمسفری نفسگیر که بازیکن را در فضایش غرق میکند عالی عمل میکند و غوطهوری در جهان بازی را برای گیمرها به ارمغان میآورد. مهمترین رکن در هر بازی و علیالخصوص آثار میازاکی، گیمپلی و مبارزات آن است؛ گیمپلی و مبارزاتی که در بازی بلادبورن به اوج پختگی و تنوع خود میرسد و تبدیل به بهترین المان بازی میگردد. سازندگان در عین وفادار بودن به بازی های دارک سولز و دیمن سولز، المانهایی به بلادبورن افزودهاند که سرعت و ریتم گیمپلی بازی را بهبود میبخشد و تنوع خوبی به مبارزات و همینطور راههای شکست دادن یک باس به گیمر میدهد. مواردی همچون حذف سپرهای سنتی سری سولز و اضافه کردن قابلیت جاخالیدادن و پری کردن از جمله این مواردی هستند که بهشدت تمپو بازی را بهبود بخشیدهاند. البته همانند دیگر آثار میازاکی، تنها راه برای پیشروی در بازی مردن است؛ در بازی باید آنقدر بمیرید تا نقاط ضعف دشمنان خود را شناسایی کنید و اشتباهات خود را به کمترین، و دقت خود را به بالاترین حد ممکن برسانید. داستان بازی بلادبورن نیز به همان سبک خاص میازاکی روایت میشود و برای پیبردن به آن باید آیتمهای مختلف را جمعآوری کنید، به تکتک دیالوگهای دشمنان خود گوش دهید و آنها را تفسیر کنید و سعی کنید از زبان شخصیتها حرف بکشید تا بلکه بتوانید به قصه شهر یارنام و بلای وحشتناکی که بر سر ساکنان آن آمده است پی ببرید. درانتها باید گفت که بلادبورن عنوانی است که اوج هنر میازاکی در آن نمایان میشود و برای فهم چگونگی غایت درگیرکنندگی و چالشبرانگیز بودن یک بازی، باید به سراغ تجربهٔ آن بروید.
بازی Uncharted 4: A Thief’s End
استودیو سازنده: ناتیداگ
تاریخ انتشار: ۱۰ می ۲۰۱۶
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۳
از همان نمایشهای اول سونی در آغاز نسل هشتم از بازی آنچارتد ۴، تمام توجهها معطوف این بازی پلی استیشن شد و گرافیک خیرهکننده و گیمپلی پیشرو آن چیزی بود که همه از یک محصول نسل بعدی انتظار داشتند. بازی آنچارتد ۴ میتواند تعریف یک ویدیوگیم کامل و عالی باشد؛ عنوانی که در عین داشتن گیمپلیای سرگرمکننده، هیجانانگیز و با ریتم سریع، از داستانی پرجزئیات، گرافیکی محشر و صداگذاری و کارگردانی بینقص بهره میبرد. آنچارتد ۴ شاید اولین بازی در نسل قبل کنسولهای بازی بود که توانست تفاوت نسلها را برای گیمرها ملموس، و قدرت گرافیکی و پیشرفتهای تکنولوژی را برای همگان آشکار کند. آخرین ماجراجویی نیتن دریک در جهان بازی های ویدئویی داستان جالبی دارد که به بهترین شکل قصه این شخصیت را به سرانجام میرساند. داستان بازی آنچارتد ۴ نیتن دریکی را نشانمان میدهد که پس از حوادث قسمت سوم، به یک کار روزمره و البته حوصله سربر مشغول شده و اوقات خود را با همسرش النا در خانهای کوچک سپری میکند. نیتن که حسابی دلش برای ماجراجویی و دردسر تنگ شده، رویای ماجراجویی دوباره دارد و کاملاً مشخص است که روح سرکش او با زندگی راکد و عاری از هیجان جور درنمیآید. اما دیری نمیپاید که با بازگشت برادر او که همه گمان میکردند مردهاس، فصل جدیدی در زندگی نیتن آغاز میشود؛ فصلی که قرار است آخرین چپتر از داستان این دزد باشد. داستان بازی آنچارتد ۴ از همهنظر از دیگر نسخههای این سری در جایگاه بالاتری قرار میگیرد و دلیل اصلی آن نیز حضور نیل دراکمن و بروس استرلی در پس ساخت آن است. سازندگان اینبار به جای قرار دادن دیالوگ در دهان کاراکترها برای بیان حالشان یا کاتسینهای طولانی، از شیوههای بسیار جالبی که گیمپلی و درنتیجه گیمر را مستقیماً با اثر درگیر میکند، برای نشان دادن احساسات شخصیتها استفاده کردهاند. برای مثال قسمتی در بازی وجود دارد که نیتن در خانه خود و با تفنگ آبپاش به سمت دشمنان خیالی حمله میکند و بدین شکل دراکمن و استرلی، دلتنگی نیتن برای زندگی سابقش را به تصویر میکشند. سوای داستان اما آنچارتد ۴ با پیشرفتهایی در گیمپلی همراه بوده که آن را به یکی از صیقلخوردهترین و البته سرگرمکنندهترین بازی های نسل هشتم تبدیل کرده است. سازندگان با اضافه کردن المانهایی همچون طناب، ماشین سواری و محیطهای وسیعتر، پلتفرمینگ و مبارزات بازی را بهتر کردهاند و لذت گشتوگذار در جهان آنچارتد را چندپلهای ارتقا دادهاند. آنچارتد ۴ همچون قسمتهای قبلی سری از ستپیسهایی عظیم با کارگردانی معرکه، مبارزاتی نفسگیر، اکشنی بهاندازه، پلتفرمینگ هیجانانگیز و پازلهایی خلاقانه بهره میبرد؛ با این تفاوت که تمامی این المانها در بهترین و عالیترین حالت خود قرار دارند. آنچارتد ۴ عنوانی است که اگر پلی استیشن ۴ یا ۵ دارید، حتی لحظهای نباید در تجربه آن و هممسیر شدن با نیتن دریک در آخرین ماجراجوییاش، درنگ کنید.
بازی God of War
استودیو سازنده: سانتامونیکا
تاریخ انتشار: ۲۰ آوریل ۲۰۱۸
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۴
قدم گذاشتن در مسیری پرخطر و پذیرش ریسک، کاری نیست که امروزه ناشرها که تنها به دنبال کسب بیشترین درآمد با کمترین هزینه هستند و مقولهای جزء پول برای آنها اهمیت ندارد، به آن چراغ سبز نشان دهند. اما سونی و سانتامونیکا با قبول کردن ریسک و بازتعریف یک مجموعه آشنا، یک بازی پلی استیشن انقلابی را خلق کردند؛ عنوانی که تبدیل به یکی از بهترینهای تاریخ ویدیوگیم شد و در تالار بازی های افسانهای قرار گرفت. God of War را نمیتوان با صفتی جزء شاهکار توصیف کرد؛ عنوانی که در همه بخشها درخشان ظاهر شده و بسیار بالاتر از هر عنوان اکشن/ماجراجویی دیگر است. در وصف بزرگ بودن این بازی همین بس که عنوان نامبرده توانست Red Dead Redemption 2، اثر غولآسا و بینقص راکستار بزرگ را شکست دهد و تبدیل به بهترین بازی سال گردد. اولین تغییر بزرگ گاد آف وار ۲۰۱۸ مربوط به دوربین آن میشود؛ دوربینی که همانند گذشته ثابت نیست و در پشت کاراکتر قرار گرفته است. همین مورد مبارزات و نحوه برخورد گیمر با جهان اثر را کاملاً دگرگون کرده و روح تازهای به این مجموعه دمیده است. بگذارید از داستان بازی بگوییم؛ داستانی که اثباتی بر عظمت مدیوم گیم و هنر بیپایان استودیو سانتامونیکا است. سالها از حوادث بازی سوم گذشته و کریتوس از یونان، به سرزمینهای نورث آمده است. اما برخلاف بازی های قبل، این بار نه با کریتوسی جوان و انتقامجو، بلکه با مردی سالخورده و آرام که سعی میکند تا حد ممکن از دردسر دوری کند روبهرو هستیم؛ مردی که دیگر قدرت سابق خود را ندارد، سعی در پنهان کردن و فراموشی گذشته تاریکش دارد و غمی همیشگی را با خود حمل میکند. کریتوس جدید که حالا فرزندی به نام آترئوس نیز دارد، خواستهای جزء بزرگ کردن پسرش در آرامش و البته برآورده کردن وصیت مادر او، یعنی رهایی خاکسترش در بالاترین کوه سرزمین نورث ندارد. اما همهچیز آنطور که کریتوس میخواهد پیش نمیرود و اینبار آشوب است که به سراغ او میآید. داستان بازی God of War ما را به سفری فراموشنشدنی میبرد و به لطف کارگردانی تک پلان و بدون کات کوری بارلوگ، به بهترین و زیباترین شکل ممکن روایت میشود. همانطور که اشاره کردیم گیمپلی بازی نیز به کل دچار تغییر شده و با المانها و مکانیکهایی طرف هستیم که تاکنون در این مجموعه شاهد آن نبودهایم. سوای دوربین و تأثیر آن بر جریان بازی، مورد دیگری که مبارزات بازی را متنوعتر کرده است، تبری به نام Leviathan است که جای خود را به تیغههای آشوب معروف خدای جنگ داده است. لوایثن مبارزات را بسیار لذتبخش میکند و به لطف درخت مهارت بازی و همینطور آپگریدهای مختلف، میتوانید شیوه منحصربهفرد خود در استفاده از آن را بدست آورید. پازلهای جالبی نیز که به طور مستقیم با میتولوژی نورث درهمآمیخته شدهاند نیز در بازی قرار گرفتهاند که انجام آنها پاداش خوبی را در اختیار گیمر قرار میدهد. اما تمام این گیمپلی عالی و باشکوه بدون طراحی و لول دیزاین معرکه بازی محقق نمیشد و تیم سانتامونیکا به تعادلی عالی در ساخت یک عنوان مدرن در عین وفادار ماندن به ریشههای سری دستیافته است. به همه اینها صداپیشگی معرکه، مأموریتهای فرعی درگیرکننده، گرافیک بینظیر و کارگردانی استادانه بارلوگ را نیز اضافه کنید تا متوجه بشوید با چه اثر شاهکاری سروکار دارید. بازی God of War با وجود شخصیتی که نماد برند پلی استیشن محسوب میشود، یکی از مهمترین و بهترین بازی های خلق شده تا به امروز است که هر گیمری باید آن را تجربه کند.
بازی The Last of Us Part II
استودیو سازنده: ناتیداگ
زمان انتشار: ۱۹ ژوئن ۲۰۲۰
میانگین امتیازات در متاکریتیک: ۹۳
جملهٔ معروفی وجود دارد که میگوید: «به اوج رسیدن دشوار است و در اوج ماندن دشوارتر». ساخت دنباله برای یکی از تحسینشدهترین بازی های قرن جدید که داستانش نیز به خوبی به سرانجام رسیده بود، ریسکی بود که استودیو ناتیداگ و سونی آن را پذیرفتند. اما تنها پس از چند دقیقه از تجربه بازی متوجه میشوید که The Last of Us Part II اثری بسیار جاهطلبانهتر و جسورتر از چیزی است که میتوانید متصور بشوید و اهداف تجاری که دنبالهسازیها معمولاً با آن منظور صورت میگیرند، شاید کماهمیتترین خواسته سازندگان آن بوده است. نیل دراکمن در مقام خالق، کارگردان و نویسنده بازی بر روی شهرت و محبوبیت استثنایی خود که با قسمت اول این بازی و آنچارتد ۴ بدست آورده بود، قمار و عده زیادی را از خودش متنفر میکند تا داستانش را تعریف کند و جهانبینی خاص خود را به درون دنیای بازی بیاورد. فارغ از اینکه از بازی The Last of Us Part II متنفر باشید یا آن را عمیقاً دوست بدارید، نمیتوانید بسیاری از ویژگیها و المانهای بازی را منکر شوید. گیمپلی در این بازی وارد ورطه جدیدی از خوب بودن میشود و وسواس و خلاقیت سازندگان در آن موج میزند. از طراحی مراحل بازی تا استفاده از مکانیکهای مختلف برای قصهگویی و بالا بردن چاشنی سرعت و همینطور خشونت افسارگسیخته بازی گرفته، همهوهمه منتقدان را به تحسین و حتی برخی گیمرها را به تعظیم وا میدارند. بازی بهترین گرافیک ارائه شده در جهان بازی های ویدئویی در زمان خود را ارائه میکند و آنقدر توجه به جزئیات در بازی دیوانهکننده است که اشاره به همه آنها در این مقال نمیگنجد. تمام اجزای بازی The Last of Us Part II به قدری درهمتنیده شدهاند تا هدف و مقصود نهایی بازی از روایت داستان فراموشنشدنیاش را ممکن کنند. بازی The Last of Us Part II برای همه سنین مناسب نیست؛ اصلاً نیست. بازی پلی استیشن اثری نیست که در آن به دنبال حال خوب و سرگرم شدن صرف باشید و جهان تاریک بازی شما را غرق خود خواهد کرد. خشونت بازی به حدی زیاد و البته واقعگرایانه است که تحمل آن حتی برای برخی افراد بزرگسال نیز شاید امکانپذیر نباشد. گوستاوو سانتائولایا با کمک مک کوئل (سازنده موسیقی سریال مستر روبات) آنچنان آلبوم موسیقی گوشنواز و شنیدنی را برای بازی خلق کردند که شنیده شدن آنها بر روی فصلهای مختلف بازی، تأثیرگذاری داستان، غم شخصیتها و درگیرکنندگی گیمپلی را به مرحله جدیدی میبرند. داستان نیل دراکمن از مفاهیمی همچون عشق، نفرت، انتقام و خشونت بهقدری درست و تکاندهنده روایت میشود که بعید است کسی بتواند آن را از یاد ببرد؛ داستانی که امکان روایت آن در هیچ مدیومی جزء ویدیوگیم وجود نداشت و قابلیتهای منحصربهفرد این هنر برای داستانسرایی را عیان میکند. The Last of Us Part II که با هزینهای بیش از دویست میلیون دلار ساخته شد، موفق به فروش ۱۱ میلیون نسخهای و تبدیل به پرافتخارترین بازی تاریخ (تا قبل از عرضه الدن رینگ) شد و توانست در مراسم Game Awards، ۷ مجسمه را (از جمله بهترین بازی، کارگردانی و روایت داستان) کسب کند و ازاینحیث رکورددار شود. The Last of Us Part II اثری است که تا سالها بعد از عرضه نیز همچنان بحث و گفتگو دربارهٔ آن وجود دارد. The Last of Us Part II آنچنان اثر نترس و بلندپروازانهای است که مدیوم گیم به آن نیاز دارد و The Last of Us Part II آنچنان بازی معرکه و شاهکاری است که نباید با عدم تجربه آن، امکان غرق شدن در یکی از بهترین آثار این مدیوم را از دست بدهید.
سخن آخر
ما در این مقاله سعی کردیم بهترین بازی های انحصاری پلی استیشن که ارزش تجربه را دارند به شما معرفی کنیم. حال نوبت شماست که نظرات خود را در رابطه با بازی های بالا با ما به اشتراک بگذارید. از نگاه شما بهترین بازی انحصاری پلی استیشن کدام است؟
1 دیدگاه
[…] به نقل از سایت دی جی لند: […]
Comments are closed.